هنوز هم وقتِ روضه ها و امین الله خواندن ها ، همان موقع که مداح با سوز می گوید دلتان را راهی حرم کنید ،
می روم صحن جامع ، کمی آن طرف ترِ میل دوربین می نشینم ،
چشمم را خیره می کنم به تکه ای از گنبد آبی گوهرشاد که معلوم است .
گاهی وسط دعا هم می روم لیوان های آب را از آبخوری های صحن ، چند تا چند تا پر می کنم و می آورم .
یکی ، دو تا از لیوان های پر از آب را که به زور در دستم جا داده ام ، وسط راه به پیرمردی ، پیرزنی ، می دهم .
آخرِ سر دو تایی را سر می رسانم . تا لیوان آب دست به دست بچرخد و همه به هم تعارف کنند چند لیوان دیگری می رسانم .
تا صدایِ «صلی الله علیک ...» بَرم می گرداند توی مجلس ، از دور ، نه ، از نزدیک «یا ابالحسن ، یا امام رضا»یش را می گویم .
@alef_laam_mim