عباس را خواند . کوفه و کوفی را می شناسد . حَرَم حرمت دارد . نخواست که حرمت حرم بشکند . عِلم دارد بر آن سی حرام‌زاده که آمده اند ترورش کنند . خواست خدا نیست که در مکه شهید شود . _ عباس ، کاروان را جمع کنید ، به کوفه می رویم عباس ، ادبش این است ، چرا نمی آورد . سمعا و طاعة به مولایش می گوید و می رود . پر هیبت قدم می زند . بالای پشت بام کعبه می ایستد . آمده حجت تمام کند ، غیرت الله تجلی می کند . آرام است و پر ابهت ، طنین صدایش حرم الله را پر می کند . _ ... اگر حکمت خداوند حکیم نبود ، کعبه به سوی مولایم پرواز می کرد ، می آمد به دست بوسی حسین . اگر امر مولای من ، امر خدای رحمان نبود ، بر سر شما چون باز شکاری بر سر گنجشکان نازل می شدم . بنی هاشم را می ترسانید ؟! قوم ما قومی است که بازیچه شان در کودکی مرگ است . قصد کشتن مولای مرا دارید تا من زنده ام ؟! بیایید مرا بکشید و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید . عباس حامی الظُّعَینة است . قوت قلب است برای بنی هاشم . دلگرمی اهل خیام است . خطبه را شیوا خوانده . ماهِ بنی هاشم ، بنی هاشم را رو سفید کرده . روی هرچه نامرد را سیاه . عباس کنار مولا می ایستد . اذن می گیرد و زانویش رکاب می شود برای مخدرات حرم . کاروان راه می افتد به سمت کربلا . یوم الترویه است . حاجی ها بار های آب را می بندند برای منا و عرفات . حسین آماده می شود برای عید قربان . علی اصغر را ، قاسم را ، عباس را ، اکبر را ، بنی هاشم را همراه می کند برای کربلا . حرم از حرم می رود . @alef_laam_mim