🌷 آن پای عاشق
✍🏻 روایت هایی شگفت از شهید حمید گیمدیلی
🔴روایت هایی که برای اولین بار منتشر می شود
✳️حمید از همان دوران کودکی، یک پایش معلولیت داشت، اما آن معلولیت ، هیچ وقت پای دلش را لنگ نکرد و همیشه شتابان تر از دیگران جزو «السابقون»بود.
🌹صدای اذانش گیرایی خاصی داشت. این نظر یک نفر یا دو نفر نبود. اذان که می گفت ، سکوت محض می شد همه جا و همه انگار اذانش را جرعه جرعه سر می کشیدند. آرامش عجیبی داشت آن جملاتِ قصارِ آسمانی وقتی از حنجره ی حمید منتشر می شدند. آرامشی که همه را تشنه اذان حمید کرده بود.
🌷حالات معنوی عجیبی داشت. گاهی وقتی از یک ماموریت برمی گشتیم، حمید می آمد و تمام آنچه را که بر من گذشته بود روایت می کرد. تمام ماجرای شناسایی یا ماموریت را مو به مو تعریف می کرد، بدون اینکه کسی به او گفته باشد. انگار با ما بوده باشد و همه چیز را دیده و ادراک کرده باشد.
🔅عجیب بود که با آن همه موانع متعددی که سر راه بود و از طرفی مشکل لنگیدن پایش، می دوید ، اما زمین نمی خورد و فقط التماس می کرد. پابرهنه دنبالش دویدم، اما با چنان سرعتی می دوید که من با پای سالم به او نمی رسیدم. رفت لابلای درخت ها و فقط داشت به یک آقایی التماس می کرد که چرا شهید نمی شود؟
🌐 خاطرات شگفت حمید گیمدیلی را به همراه آلبوم عکس در الف دزفول ببینید 👇🏻
🌐
https://alefdezful.com/q9de
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐
www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐
https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc