☀️ نگاهی کوتاه به حیث تکوینی مساله «امامت» در اندیشه علامه طباطبایی
🖊 سید محمد هاشمی
🔰 جایگاه مساله امامت
🔺 امامت در اندیشه علامه طباطبایی قرائت و جایگاه خاصی دارد و با هدایت تکوینی و امری انسان پیوند می¬خورد. به این معنا می¬توان امامت را به نوعی مهم¬ترین عنصر در هدایت انسان به سمت مقصد دانست زیرا امامت در بیان علامه طباطبایی با مساله «ولایت» عجین است. ایشان امام را رساننده عموم انسان¬ها به مرتبه «ولایت» - که کمال نهایی انسان است - می¬داند.
البته امام می¬تواند محل جمع مسئولیت¬ها و مقام¬های دیگری مانند حاکمیت، مرجعیت در تبیین معارف دینی و تبلیغ شریعت هم باشد. علامه طباطبایی نیز به این شؤون برای امام اشاره کرده¬است:
«بنابر جهاتى كه شمرده شد امامت و پيشوايى دينى در اسلام از سه جهت ممكن است مورد توجه قرار گيرد: از جهت حكومت اسلامى واز جهت بيان معارف و احكام اسلام واز جهت رهبرى و ارشاد حيات معنوى.
ولی در اینجا بیشتر به جنبه ملکوتی و امری امامت که هدایت تکوینی است، می¬پردازیم که به عاملیتِ امری قرابت بیشتری دارد.» (شیعه در اسلام، ص 150)
🔰 حقیقت «امامت» و تفاوت آن با «نبوت»
🔺 علامه طباطبایی در ضمن تفسیر آیه 124 سوره بقره و داستان ابتلای حضرت ابراهیم (ع) به مساله امامت و جایگاه آن در هندسه معرفت دینی اشاره می¬کند. ایشان بیان این آیه و سایر آیاتِ قرآن را دالّ بر تفاوت ماهوی حقیقت «امامت» و «نبوت» می¬داند. به نظر ایشان «امامت» همواره در قرآن همراه با نوعی هدایتِ خاص آمده¬است. بر این اسای در قرآن، هدایتِ مربوط به امامت همواره در کنار «امر» الهی قرار دارد که از قبیل ایجادِ تکوینی و مجرد الهی و بدون فرآیندهای مادی است. به همین دلیل این نوع هدایت با آنچه رهاورد نبوت است و به قانون و تشریع و «باید» و «نباید» مربوط می¬شود و هدایت تشریعی نام گرفته متفاوت است. (الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص: 271 و الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص: 304)
🔺ایشان باطنِ رهاورد نبوت – یعنی دین - را ولایت و رسیدن انسان به بالاترین کمال می¬داند که قافله سالار آن امام است. یعنی همانگونه که سازمان هدایت تشریعی و قانونی الهی قائم به نبی است، سازمان هدایت باطنی و مساله ولایت نیز قائم به امام است و از آنجا که ولایت باطن دین و نبوت است، امامت نیز به نوعی باطن و حقیقت حرکت انبیاء است (رسالت تشيع در دنياى امروز، ص: 104 و بررسى هاى اسلامى، ج2 ص203) :
«از بيان گذشته، روشن شد كه نبوّت يك واقعيّتى است كه احكام دينى و نواميس خدايى مربوط به زندگى را بهدست آورده و به مردم مىرساند، ولايت واقعيّتى است كه در نتيجه عمل به فرآوردههاى نبوّت و نواميس خدايى در انسان به وجود مىآيد. به عبارت ديگر، نسبت ميان نبوّت و ولايت، نسبت ظاهر و باطن است و دين كه متاع نبوّت است، ظاهر ولايت، و ولايت باطن نبوّت مىباشد.» (شیعه، ص 158)
بر این اساس علامه طباطبایی امام را این گونه معرفی می کند:
«كسى كه حامل درجات قرب و امير قافله اهل ولايت بوده و رابطه انسانيّت را با اين واقعيّت حفظ مىكند، در لسان قرآن،" امام" ناميده مىشود." امام" يعنى كسى كه از جانب حق سبحانه، براى پيشروى صراط ولايت، اختيار شده و زمام هدايت معنوى را در دست گرفته، و انوار ولايت كه به قلوب بندگان حق مىتابد، اشعّه و خطوط نورى هستند از كانون نورى كه پيش اوست، و موهبتهاى معنوى متفرّقه، جوىهايى هستند متّصل به درياى بىگرانى كه نزد وى مىباشد. معنى امامت در قرآن كريم همين است، و البتّه امامت غير از خلافت و وصايت و حكومت و رياست دين و دنيا است. » (شیعه، ص 159)
🔺 هر آنچه بیان شد در تفاوت حقیقتِ مقام امامت و مقام نبوت بود. اما این که این دو مقام در یک فرد جمع شوند هم ممکن است و هم به نص قرآن و سنت در مورد برخی انبیاء مانند حضرت ابراهیم (ع) و پیامبر اسلام (ص) و جمع دیگری از انبیاء رخ داده¬است. پس تفاوت مقام امامت و نبوت لزوما به معنای تباین مصداقی امام و نبی نیست. (الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص: 304)
🔺 علامه طباطبایی معتقد است که اهل بیت علیهم السلام – که همه دارای مقام امامت هستند – مصداق «مطهرون» در آیه 79 سوره واقعه¬اند و به حقیقت قرآن که «ام الکتاب» و «کتاب مکنون» است دسترسی غیبی دارند. به همین دلیل حقیقت ملکوتی قرآن به دست اهل بیت می¬آید و اینگونه باطن هدایت تشریعی اسلام نزد امام حاضر است. و از همین جهت است که امام عالم به تاویل کتاب الهی است.
ادامه 👇👇👇👇