{نـٰامـہاینـٰاشــنـٰاس²🤞}
هدایت شده از بنر های تبادلات آدرینا «چهارشنبه»
#پشت
درخت سیب خودمو
#قایم
کردم داشت بهم نزدیک میشد که
#سیب
سرخی رو برداشتم و
#پیشونیش
رو نشونه گرفتمو
#پرتااااب
مستقیم خورد تو هدف و از پشت
#افتاد
روی زمین، از فرصت استفاده کردمو
#پریدم
روی شکمش که داد زد: _ آیسووووو برو کنار میکشمتتت
#قهقهه
ای سر دادم و یه کشیده توی
#گوشش
زدم که فریاد زد: _ برو گمشوووو ایندفعه
#ترسیده
عقب عقب رفتم و
#بیلی
که کنارم بود رو پرت کردم که محکم خورد به
#شکمش
به عقب چرخیدم و خواستم بدوم که محکم خوردم توی یه
#درخت
و جیغی کشیدم به طرفم اومد و
#محکم
چسبوندم به درخت و گفت: _ حالا وقتشه تلافی کنم
#ترسیده
نگاهش کرد که یه سیلی بهم زد و دستمو گرفتو به سمت در
#حیاط
برد
#جلوی
در پرتم کرد زمین و در رو باز کرد تا بندازتم بیرون که
#بابا
وارد خونه شد و
#متعجب
به ما دوتا نگاه کرد...
https://eitaa.com/joinchat/370016425Cba56eae0ad
#دختره_با_نامزدش_تو_خونه_تنها_ان
🤣😱
#دیوونه_بازیای_این_دوتا_فقط
🤣🤣💔
#بدووو_زودی_عضو_شو_
پارت_واقعیه...!