به روایت از برادر : ما یک خانواده مذهبی داریم. پسردایی و مادرم از شهدای دفاع مقدس هستند و سابقه در بین اقوام و خانواده ما وجود داشت. 🍃🌷🍃 ما بیشتر بودیم تا برادر. هر هفته که منزل پدری جمع می‌شدیم، با هم شوخی می‌کردیم و کشتی می‌گرفتیم. یک اخلاقی که داشت، به همه چه و چه می‌گذاشت.😭 🍃🌷🍃 با به رفته بود. چون در بخش کار می‌کرد، مسئولانش می‌گفتند اینجا به او بیشتر دارند. 🍃🌷🍃 بعدها فهمیدیم که ۸ برای به کرده بود. البته حرفی از به ما نمی‌زد. می‌دانستم که به در اسلامی است. 🍃🌷🍃 می‌گفت: دوست دارد به مظلوم برود. اما از موضوع اصلاً خبر نداشتم. فقط همسرش می‌دانست که است. 🍃🌷🍃 نمی‌خواست بشیم😔خصوصاً مادرمان که رماتیسم مفصلی دارد و تحریکات عصبی می‌تواند بیماری‌اش را تشدید کند.😔 🍃🌷🍃به روایت از برادر : ما یک خانواده مذهبی داریم. پسردایی و مادرم از شهدای دفاع مقدس هستند و سابقه در بین اقوام و خانواده ما وجود داشت. 🍃🌷🍃 ما بیشتر بودیم تا برادر. هر هفته که منزل پدری جمع می‌شدیم، با هم شوخی می‌کردیم و کشتی می‌گرفتیم. یک اخلاقی که داشت، به همه چه و چه می‌گذاشت.😭 🍃🌷🍃 با به رفته بود. چون در بخش کار می‌کرد، مسئولانش می‌گفتند اینجا به او بیشتر دارند. 🍃🌷🍃