ایشان #دوازدهم #شهریورماه #اعزام شد که #دو ماه بعد در «اثریا» ی حلب به #شهادت رسید.😭😭
🍃🌷🍃
در#ماموریت #دوم، #تماس گرفت و گفت نمی تواند به #ایران بیاید، قرار شد ما برای دیدن ایشان به #سوریه برویم که قبل از رفتن ما به #شهادت رسید و ما در #شهرکرد با #پیکر ایشان #دیدار کردیم.😭😭
🍃🌷🍃
برای #بار #دوم که می خواست به #سوریه #اعزام شود، خواهرشون ازشون خواست که از رفتن منصرف شود، گفتند: «الان باید به کمک سوری ها برویم. بچه هایشان در خطر هستند. #حرم اهل بیت🌷 و بچه های سوری در خطر هستند و من نمی توانم آرام در خانه ام بنشینم.»
🍃🌷🍃
تعریف می کنند که در «اثریا» قسمتی بوده که دشمن نباید آن را تصرف می کرد.#آقای سلیمانی به همراه #پنج #مبارز #سوری به آنجا می رود که بعدا از #رفتن آنها، #شهید انصاری که بعد از #شهید سلیمانی به #شهادت رسید، #خودش را به #آنجا #می رساند.
🍃🌷🍃
#مبارزه #تنگاتنگی با داعشی ها پیش می آید و #آقای سلیمانی به# شهادت می رسد.😭 ابتدا #یک #تیر به #سینه و #تیر دیگری به #گلویشان #اصابت می کند.
😭😭
🍃🌷🍃
ایشان قبل از پیروزی انقلاب در #مبارزات گسترده علیه رژیم ستمشاهی فعالیت مستمر داشت و طی 20#مرحله توسط ساواک دستگیرشد.
🍃🌷🍃
در #آخرین مرحله به همراه 10#نفر از بستگان شامل #پدر ، #برادر ، #داماد ، #عمو و #پسرعموهایش بازداشت شدند.
🍃🌷🍃
ایشان به منطقه #عملیاتی #قصرشیرین ،#پاوه و #نوسود #اعزام و در اغلب #عملیات ها شامل #عملیات های #قدس ، #محرم ، #کربلا و #والفجر #حضور داشت و در #نوسود ، #کربلای 4 و 5 و #عملیات #محرم #زخمی شد.
🍃🌷🍃
#فرمانده #گردان های #امام محمد باقر🌷 ،
#امام حسین (ع)🌷و #حمزه و #تیپ 2 بود ، بعلت #حضور طولانی مدت درمناطق #عملیاتی با #دستور #فرمانده لشکر 25#کربلا خانواده اش را برای #اسکان به #اهواز منتقل نمود.
🍃🌷🍃
همسر ایشان با صبوری ، سختی های زندگی در مناطق #جنگی را تحمل کردند و موجب دلگرمی در ادامه مبارزات ایشان بودند.
🍃🌷🍃
برخی از #جلسات #هماهنگی و #طراحی #عملیات در منزل ایشان ودر قرارگاه #شهید #بهشتی اهواز صورت می گرفت و #خانواده اش #میزبان #فرماندهان #جنگ بودند.
🍃🌷🍃
ایشان به همراه #آقاجواد که آن زمان 9#سال داشت در مناطق #عملیاتی #حضورداشت، در یکی از همین #حضورها ، #جواد را به همراه خود برای #دیدبانی #جلوتر از#خط مقدم برده بود بطوریکه #جواد ، #چراغ های #پالایشگاه بصره را می دید.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید:
۳#سال در شهر#اهواز زندگی کردیم . رقیه ، جواد ، سمیه و رضا ۱ تا ۹ ساله بودند که در #قرارگاه #شهید بهشتی اهواز #زندگی می کردند.
🍃🌷🍃
علاوه بر #نگهداری #بچه ها ، #تدارک #مایحتاج #رزمندگان ، #پذیرایی از #فرماندهان #جنگ و #اعلام خبر #شهادت #رزمندگان در آن زمان را بر#عهده داشتم.
🍃🌷🍃
پس از آغاز#جنگ تحمیلی #همسرم به مناطق #عملیاتی #اعزام شدند و پس ازمدت ها دوری برای #گفتگوی تلفنی با #ایشان به #سپاه بهشهر رفتم که درآن مکالمه ، پیشنهاد زندگی در #اهواز را شنیدم و با #خوشحالی به آن پاسخ #مثبت دادم.
🍃🌷🍃
پرونده بچه ها را که از مدرسه گرفتیم ، با یک تویوتا روباز آماده رفتن به #اهواز شدیم . اثاثیه را در دورتا دور کابین چیدیم و با #فرزندانم وسط اثاثیه نشستیم.
🍃🌷🍃
ایشان قبل از پیروزی انقلاب در #مبارزات گسترده علیه رژیم ستمشاهی فعالیت مستمر داشت و طی 20#مرحله توسط ساواک دستگیرشد.
🍃🌷🍃
در #آخرین مرحله به همراه 10#نفر از بستگان شامل #پدر ، #برادر ، #داماد ، #عمو و #پسرعموهایش بازداشت شدند.
🍃🌷🍃
ایشان به منطقه #عملیاتی #قصرشیرین ،#پاوه و #نوسود #اعزام و در اغلب #عملیات ها شامل #عملیات های #قدس ، #محرم ، #کربلا و #والفجر #حضور داشت و در #نوسود ، #کربلای 4 و 5 و #عملیات #محرم #زخمی شد.
🍃🌷🍃
#فرمانده #گردان های #امام محمد باقر🌷 ،
#امام حسین (ع)🌷و #حمزه و #تیپ 2 بود ، بعلت #حضور طولانی مدت درمناطق #عملیاتی با #دستور #فرمانده لشکر 25#کربلا خانواده اش را برای #اسکان به #اهواز منتقل نمود.
🍃🌷🍃
همسر ایشان با صبوری ، سختی های زندگی در مناطق #جنگی را تحمل کردند و موجب دلگرمی در ادامه مبارزات ایشان بودند.
🍃🌷🍃
برخی از #جلسات #هماهنگی و #طراحی #عملیات در منزل ایشان ودر قرارگاه #شهید #بهشتی اهواز صورت می گرفت و #خانواده اش #میزبان #فرماندهان #جنگ بودند.
🍃🌷🍃
مراسم عقدمان 31#فروردين سال 93# مصادف با سالروز #ولادت #حضرت فاطمه زهرا(س)🌷برگزار شد. عاقد آن شب خيلي برايمان دعا كرد. تمام مهمانان دست به دعا برداشته بودند.😭
🍃🌷🍃
قضيهاي كه برايم جالب بود #مهماناني بودند كه #همسرم دعوت كرده بود. وقتي مراسم تمام شد #حجت گفت خانم ميداني امشب چه #كساني را #دعوت كرده بودم؟
گفتم نه. گفت #حضرت زهرا(س)🌷 و
#حضرت علی(ع)🌷. آنجا بود كه فهميدم #فضاي روحاني مراسم به خاطر #نورانيت #كساني بود كه از همان ابتدا مادرشوهرم #حجت را به #آنها #سپرده بود.
😭
🍃🌷🍃
#محسن #پاسدار و #نيروي رسمي #تيپ تكاور
#امام سجاد(ع)🌷 كازرون بود،دو ماهي از عقدمان گذشته بود كه #همسرم به همراه #برادرم #قاسم #عازم #مأموريت شمالغرب شدند. نام #مستعار«قاسم» علی بود.
🍃🌷🍃
هر كدامشان #خواب #شهادت خودشان را ديده بودند. سه روز پس از #اعزام، #خواب #برادرم به #حقيقت پيوست و در تاريخ 13# تير 1393# در درگيري با #ضد انقلاب به #شهادت رسيد.😭
🍃🌷🍃
#برادرم در #درگيري با گروهك تروريستي پژاك در منطقه شمالغرب كشور با #زبان #روزه #شربت شيرين #شهادت را نوشيد.😭كمي بعد #همسرم هم راهي #سوريه شد.😭😭
🍃🌷🍃
#بار اول كه رفت ما هنوز #نامزد بوديم اما بار دوم كه 26#آذر 94# رفت، #پنج ماه قبلش #ازدواج كرده بوديم. در #چهل و هشتمين روز #اعزام #دومش هم به #شهادت رسيد.😭
🍃🌷🍃
برخلاف بار اول، اين بار #حجت گفت كه قراره به #سوريه بره😭 راستش من ابتدا مخالفت كردم. خب واقعاً دو ماه دوري از ايشان با توجه به اينكه #تازه از #ازدواجمان ميگذشت، #سخت بود.😭
🍃🌷🍃
هرچند #همسرم #مأموريتهاي زيادي ميرفت و #كم پيش ميآمد كه #كنار من باشد. وقتي مخالفت من را ديد گفت آن دنيا جواب #حضرت زينب(س)🌷را ميتواني بدهي؟😭
🍃🌷🍃
گفتم نه نميتوانم، 😭بعد ديگر نتوانستم هيچ حرفي بزنم. نميتوانستم مخالفتي بكنم چون پاي #ناموس #امام حسين(ع)🌷در ميان بود.😭😭 و#حجت رفت و......😭😭😭
🍃🌷🍃
ایشان قبل از پیروزی انقلاب در #مبارزات گسترده علیه رژیم ستمشاهی فعالیت مستمر داشت و طی 20#مرحله توسط ساواک دستگیرشد.
🍃🌷🍃
در #آخرین مرحله به همراه 10#نفر از بستگان شامل #پدر ، #برادر ، #داماد ، #عمو و #پسرعموهایش بازداشت شدند.
🍃🌷🍃
ایشان به منطقه #عملیاتی #قصرشیرین ،#پاوه و #نوسود #اعزام و در اغلب #عملیات ها شامل #عملیات های #قدس ، #محرم ، #کربلا و #والفجر #حضور داشت و در #نوسود ، #کربلای 4 و 5 و #عملیات #محرم #زخمی شد.
🍃🌷🍃
#فرمانده #گردان های #امام محمد باقر🌷 ،
#امام حسین (ع)🌷و #حمزه و #تیپ 2 بود ، بعلت #حضور طولانی مدت درمناطق #عملیاتی با #دستور #فرمانده لشکر 25#کربلا خانواده اش را برای #اسکان به #اهواز منتقل نمود.
🍃🌷🍃
همسر ایشان با صبوری ، سختی های زندگی در مناطق #جنگی را تحمل کردند و موجب دلگرمی در ادامه مبارزات ایشان بودند.
🍃🌷🍃
برخی از #جلسات #هماهنگی و #طراحی #عملیات در منزل ایشان ودر قرارگاه #شهید #بهشتی اهواز صورت می گرفت و #خانواده اش #میزبان #فرماندهان #جنگ بودند.
🍃🌷🍃
ایشان به همراه #آقاجواد که آن زمان 9#سال داشت در مناطق #عملیاتی #حضورداشت، در یکی از همین #حضورها ، #جواد را به همراه خود برای #دیدبانی #جلوتر از#خط مقدم برده بود بطوریکه #جواد ، #چراغ های #پالایشگاه بصره را می دید.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید:
۳#سال در شهر#اهواز زندگی کردیم . رقیه ، جواد ، سمیه و رضا ۱ تا ۹ ساله بودند که در #قرارگاه #شهید بهشتی اهواز #زندگی می کردند.
🍃🌷🍃
علاوه بر #نگهداری #بچه ها ، #تدارک #مایحتاج #رزمندگان ، #پذیرایی از #فرماندهان #جنگ و #اعلام خبر #شهادت #رزمندگان در آن زمان را بر#عهده داشتم.
🍃🌷🍃
پس از آغاز#جنگ تحمیلی #همسرم به مناطق #عملیاتی #اعزام شدند و پس ازمدت ها دوری برای #گفتگوی تلفنی با #ایشان به #سپاه بهشهر رفتم که درآن مکالمه ، پیشنهاد زندگی در #اهواز را شنیدم و با #خوشحالی به آن پاسخ #مثبت دادم.
🍃🌷🍃
پرونده بچه ها را که از مدرسه گرفتیم ، با یک تویوتا روباز آماده رفتن به #اهواز شدیم . اثاثیه را در دورتا دور کابین چیدیم و با #فرزندانم وسط اثاثیه نشستیم.
🍃🌷🍃
ایشان مدتی در سمنان ماند و بعد از مدتی به همراه خانواده به #سیستان و بلوچستان رفت و تا سال 68# آنجا ماند،#سنگرساز #بیسنگری بود که #بارها به #جبهه و #مناطق مختلف #اعزام میشد. بعد از مدتی #اقامت در سیستان و بلوچستان به تهران آمد و #باز هم #کاری دیگر بر#عهده گرفت و شد #مسئول #آموزش #روستائیان در #جهاد.
🍃🌷🍃
اما انگار دلش هنوز در #سیستان و بلوچستان و در #میان #مردم بود، سرانجام تصمیم گرفت در سال 76#بار دیگر به #زاهدان یعنی یکی از #توابع #استان سیستان و بلوچستان برود و ایشان #چهار سال آنجا ماند و در نتیجه به #تهران بازگشت.
🍃🌷🍃
در این #سالها #خدمت به #مردم در #مناطق #محروم کشور، چشیدن #سختی های مردم با تمام #وجود و #هم دردی با آنها به #جزئی #جدا نشده از #شخصیت ایشان تبدیل شده بود. از #خدمت به #مردم دست نکشید، چراکه #امام خمینی (ره) و بسیاری دیگر از #رزمندگان، #وظیفه خودشان را #خدمت به #مردم #عنوان کرده بودند.
🍃🌷🍃
سرانجام #شهید حاج محسن مطیعی هم در اثر #سانحهای که در حین #بازگشت از #مأموریت در 8#دی سال 1383# برای ایشان پیش آمد و به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
به دلیل #تخصصی که در زمان #جنگ تحمیلی در #جبهه داشتند پس از انجام #پیگیری ها به عنوان #دیدبان به #سوریه #اعزام شدند.
🍃🌷🍃
البته برای ما هم تعجب آور بود که طی مراحل اعزام این #شهید به #سوریه در مدت زمان کوتاهی انجام شد و پس از فاصله کوتاهی پس از #اعزام به #شهادت رسیدند.😭
🍃🌷🍃
این #شهید عزیز در تاریخ ۴#اسفندماه به #جبهه #مقاومت #اعزام و در تاریخ ۱۷#اسفند ماه در #منطقه العیس که از مناطق با #شرایط #بسیار سخت #سوریه است به فیض #شهادت رسیدند.😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید سرتیپ دوم پاسدار حسنعلی شمس آبادی هم #غروب روز ۱۷#اسفند ۹۴# با #هدف گرفتن #چشم راست و #شلیک #رگبار گلوله به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
گلزار #شهدای شمس آباد ، خراسان رضوی.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید سرتیپ دوم پاسدار
حسنعلی شمس آبادی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
#پسرم قبل از رفتن به #جبهه به من گفت: "مادر در اهواز ۳۴۰# نفر از #خواهران ما و #ناموس ما را به ا#سارت گرفتند، من باید به #جبهه بروم". وقتی این حرفها را شنیدم ، چون پدرش برای انجام کاری در شهر دیگری بود ، رضایتنامه #اعزام #دواطلبانه اش را امضاء کردم.
🍃🌷🍃
وقتی #پسرم میخواست قبل از رفتن به #جبهه از پدرش خداحافظی کند، پدرش به او گفت: پسرم تو نرو، من یک بار رفتم #جبهه، باز هم میروم و جای تو هم ادای دین میکنم.
🍃🌷🍃
ولی پسرم در جوابش گفت: پدر جان #جبهه #بدل نمیخواهد. مگر میشود در یک قبر همزمان دو نفر را گذاشت؟ من میخواهم بجای #خودم بروم.
🍃🌷🍃
زمانی که میخواست به #جبهه اعزام شود به من گفت: "مادر من دارم میرم و میدانم که بر نمیگردم، اگر #جسدم برنگشت کوچه به کوچه دنبالم #نگرد".😭😭
🍃🌷🍃
#وصیت نامه #پسرم در ساکش بود، در وصیت نامهاش نوشته بود:"مادر و خواهران من #زینب وار باشند، #حجاب خود را حفظ کنند و اگر #جنازهام برنگشت برای من ##گریه و #زاری نکنید و #ناله سر ندهید و بگویید به جای ناراحتی و تسلیت گفتن، به شما #تبریک بگویند."😭
🍃🌷🍃
در همین سال بود که خانواده به #جبهه اعزام شدند تا شاید اثری از #علی اصغر یافت شود ، ولی بین #پیکر ها و #مفقودین هیچ اثری از #پسرم پیدا نکردند.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش به من گفت: یک شب یک گروه به #تنگه ی چزابه رفتند که هیچ کس از آنجا برنگشت. #همرزمانش گفتند که پای #راستش تیر خورده و در یک #گودال افتاده است و بلافاصله یک #تانک از روی گودال #عبور کرده.😭😭😭
🍃🌷🍃
همسرم هم# سه بار، یک بار قبل از #اعزام و دوبار بعد از #مفقود شدن پسرم، به #جبهه رفت. #دو فرزند دیگرم هم نیز به #جبهه رفتند که یکی از آن ها #مجروح شد . تاکنون تقاضایی از جایی نداشتیم چون اعتقاد داریم که : ما #راه خدا🤍را میخواهیم نه چیزی دیگری".
🍃🌷🍃
بعد از آن متوجه شدم قبل از آمدن به منزل، #مجروح شده بود و حتی #یک هفته در #بیمارستان #بقیةالله(عج)♡بستری بود. لباس زیاد میپوشید که من متوجه این موضوع نشوم.😭
🍃🌷🍃
#اولین باری که گفت میخواهد به #سوریه برود ۳#ماه طول کشید تا برگردد. بار #دوم گفت، برای #آموزش ۸۰۰#نفر #نیرو به یزد میبرد که بعدا متوجه شدم با همان #نیروهای #فاطمیون #اعزام شد.😭
🍃🌷🍃
من #پنج ماهه باردار بودم که #احمد گاهی در خانه حرف #سوریه را میزد. میگفت: #سوریه #جنگه شاید برای #مأموریت به آنجا بروم. زیاد جدی نگرفتم. گفتم میرود و یک هفتهای برمیگردد.
🍃🌷🍃
هفته بعد آمد و گفت: حکمم را زدند و باید بروم #سوریه! گفتم احمد! من حالم خوب نیست با این وضعیتم تنهایم نگذار. میگفت: زهرا من هم نگرانت هستم، اما تو را به #حضرت زینب (س)🌷سپردم.😭
🍃🌷🍃
به #سوریه رفت و بعد از سه ماه تماس گرفت. میگفت: #مسافت زیادی را پیاده آمده تا بتواند تماس بگیرد. نگران من و بچه بود.😭
🍃🌷🍃
مردم گاهی #زخمزبان میزدند که شوهرت چطور دلش آمد در شرایط بارداری تنهایت بگذارد. یک روز #احمد پیام داد که به خانه میآید. سریع رفتم خانهمان.
🍃🌷🍃
ایشان مثل هر #پدری #نگران #آینده فرزندانش بود. ولی فقط به خودش و خانوادهاش فکر نمیکرد، نمیتوانست بنشیند تا #حرم #اهلبیت🌷 به خطر بیفتد، تروریستها مسلمانان را بکشند و بیتفاوت بنشیند و زندگیاش را بکند.
🍃🌷🍃
#همسرم برای #اولین بار روز #یکشنبه 28# آبان ماه #مصادف با #روز #شهادت امام رضا(ع)🌷 رفت و #دوشنبه #ششم #آذر #مصادف با #شهادت
#امام حسن عسگری(ع)🌷 به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
حدوداً دو سال پیش بود که از طرف #بسیج به ایشان اطلاع دادند که امکان #اعزام وجود دارد. خود #شهید هم #پیگیر رفتن بود. #تلاش کرد و #داوطلبانه #عازم شد.
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید مجید عسگری هم درتاریخ ۱۳۹۹/۹/۶# در در #سالروز #شهادت #امام حسن عسكری(ع)🌷 به آرزویش که همانا #شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
مزار#شهید :
گلزار #شهدای شهر قم.
🍃🌷🍃
#شهید سید مصطفی علمدار
#مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی مازندران در امور #ایثارگران بود.
#جانباز و #شهید «سید مجتبی علمدار» هم #پسرعموی ایشان هستند
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات 🌷}
🍃🌷🍃
سال 1360# اولین بار به مریوان رفت، آن موقع ۱۵#سالش بود آنجا #جنگ با نیروهای بعثی نبود، جنگ با گروهک های ضدانقلاب بود.
🍃🌷🍃
افرادی که بیشتر گرایش به جریان چپ کمونیستی داشتند، تحت عنوان کومله و دموکرات شعارشون نجات خلق کُرد بود ولی ماهیت شان مزدور ارتش بعث عراق بودند، ایشان 120#روز آنجا بود.
🍃🌷🍃
چون سنش #کم بود،پدرش راضی نبود که به #جبهه برود، چون به ایشان علاقه خاصی داشت، می گفت #برادرت هست، از یک خانواده که نباید #چند نفر باشند.
🍃🌷🍃
ایشان در جواب گفت هر کس به #وظیفه #خود #عمل می کنه،آن دنیا برای #عمل خیر #برادرم به من #اجر و #پاداش #نمی دهند، #رفتنم به #جبهه بیشتر شباهت به #فرار داشت تا #اعزام شدن.
🍃🌷🍃
خانواده ایشان یک خانواده #مذهبی و #انقلابی بود، پدر و مادرش کاملاً شرایط را درک می کردند، #تربیت شده خودشان بودند، وقتی #امام خمینی را #ولی #امر خود می دانستند، می بایست در #عمل هم #نشان
می دادند.
🍃🌷🍃
ایشان قبل از پیروزی انقلاب در #مبارزات گسترده علیه رژیم ستمشاهی فعالیت مستمر داشت و طی 20#مرحله توسط ساواک دستگیرشد.
🍃🌷🍃
در #آخرین مرحله به همراه 10#نفر از بستگان شامل #پدر ، #برادر ، #داماد ، #عمو و #پسرعموهایش بازداشت شدند.
🍃🌷🍃
ایشان به منطقه #عملیاتی #قصرشیرین ،#پاوه و #نوسود #اعزام و در اغلب #عملیات ها شامل #عملیات های #قدس ، #محرم ، #کربلا و #والفجر #حضور داشت و در #نوسود ، #کربلای 4 و 5 و #عملیات #محرم #زخمی شد.
🍃🌷🍃
#فرمانده #گردان های #امام محمد باقر🌷 ،
#امام حسین (ع)🌷و #حمزه و #تیپ 2 بود ، بعلت #حضور طولانی مدت درمناطق #عملیاتی با #دستور #فرمانده لشکر 25#کربلا خانواده اش را برای #اسکان به #اهواز منتقل نمود.
🍃🌷🍃
همسر ایشان با صبوری ، سختی های زندگی در مناطق #جنگی را تحمل کردند و موجب دلگرمی در ادامه مبارزات ایشان بودند.
🍃🌷🍃
برخی از #جلسات #هماهنگی و #طراحی #عملیات در منزل ایشان ودر قرارگاه #شهید #بهشتی اهواز صورت می گرفت و #خانواده اش #میزبان #فرماندهان #جنگ بودند.
🍃🌷🍃
ایشان به همراه #آقاجواد که آن زمان 9#سال داشت در مناطق #عملیاتی #حضورداشت، در یکی از همین #حضورها ، #جواد را به همراه خود برای #دیدبانی #جلوتر از#خط مقدم برده بود بطوریکه #جواد ، #چراغ های #پالایشگاه بصره را می دید.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید:
۳#سال در شهر#اهواز زندگی کردیم . رقیه ، جواد ، سمیه و رضا ۱ تا ۹ ساله بودند که در #قرارگاه #شهید بهشتی اهواز #زندگی می کردند.
🍃🌷🍃
علاوه بر #نگهداری #بچه ها ، #تدارک #مایحتاج #رزمندگان ، #پذیرایی از #فرماندهان #جنگ و #اعلام خبر #شهادت #رزمندگان در آن زمان را بر#عهده داشتم.
🍃🌷🍃
پس از آغاز#جنگ تحمیلی #همسرم به مناطق #عملیاتی #اعزام شدند و پس ازمدت ها دوری برای #گفتگوی تلفنی با #ایشان به #سپاه بهشهر رفتم که درآن مکالمه ، پیشنهاد زندگی در #اهواز را شنیدم و با #خوشحالی به آن پاسخ #مثبت دادم.
🍃🌷🍃
پرونده بچه ها را که از مدرسه گرفتیم ، با یک تویوتا روباز آماده رفتن به #اهواز شدیم . اثاثیه را در دورتا دور کابین چیدیم و با #فرزندانم وسط اثاثیه نشستیم.
🍃🌷🍃
#پسرم قبل از رفتن به #جبهه به من گفت: "مادر در اهواز ۳۴۰# نفر از #خواهران ما و #ناموس ما را به ا#سارت گرفتند، من باید به #جبهه بروم". وقتی این حرفها را شنیدم ، چون پدرش برای انجام کاری در شهر دیگری بود ، رضایتنامه #اعزام #دواطلبانه اش را امضاء کردم.
🍃🌷🍃
وقتی #پسرم میخواست قبل از رفتن به #جبهه از پدرش خداحافظی کند، پدرش به او گفت: پسرم تو نرو، من یک بار رفتم #جبهه، باز هم میروم و جای تو هم ادای دین میکنم.
🍃🌷🍃
ولی پسرم در جوابش گفت: پدر جان #جبهه #بدل نمیخواهد. مگر میشود در یک قبر همزمان دو نفر را گذاشت؟ من میخواهم بجای #خودم بروم.
🍃🌷🍃
زمانی که میخواست به #جبهه اعزام شود به من گفت: "مادر من دارم میرم و میدانم که بر نمیگردم، اگر #جسدم برنگشت کوچه به کوچه دنبالم #نگرد".😭😭
🍃🌷🍃
#وصیت نامه #پسرم در ساکش بود، در وصیت نامهاش نوشته بود:"مادر و خواهران من #زینب وار باشند، #حجاب خود را حفظ کنند و اگر #جنازهام برنگشت برای من ##گریه و #زاری نکنید و #ناله سر ندهید و بگویید به جای ناراحتی و تسلیت گفتن، به شما #تبریک بگویند."😭
🍃🌷🍃
در همین سال بود که خانواده به #جبهه اعزام شدند تا شاید اثری از #علی اصغر یافت شود ، ولی بین #پیکر ها و #مفقودین هیچ اثری از #پسرم پیدا نکردند.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش به من گفت: یک شب یک گروه به #تنگه ی چزابه رفتند که هیچ کس از آنجا برنگشت. #همرزمانش گفتند که پای #راستش تیر خورده و در یک #گودال افتاده است و بلافاصله یک #تانک از روی گودال #عبور کرده.😭😭😭
🍃🌷🍃
همسرم هم# سه بار، یک بار قبل از #اعزام و دوبار بعد از #مفقود شدن پسرم، به #جبهه رفت. #دو فرزند دیگرم هم نیز به #جبهه رفتند که یکی از آن ها #مجروح شد . تاکنون تقاضایی از جایی نداشتیم چون اعتقاد داریم که : ما #راه خدا🤍را میخواهیم نه چیزی دیگری".
🍃🌷🍃
به روایت از #دختر#شهید:
پدر عزیزم بسیار #صبور، #خوش اخلاق، #خونسرد، #مهربان،#تلاشگر و #مهمان دوست بود، تمامی ویژگی های خوب اخلاقی یکجا در پدرم جمع شده بود.
🍃🌷🍃
روز #سه شنبه 8#اردیبهشت #صبح اول وقت #بابا برای کارهای #اعزام به تهران رفت و ظهر برگشتند، ظهر با ایشون تماس گرفتن و گفتن معلوم نیست کی #اعزام بشن.
#بابا عمیقا ناراحت شدند و به قول خودشون به #حضرت رقیه (س)🌷 #متوسل شدند.
غروب که شد با بابا تماس گرفتند و گفتند فردا صبح ساعت 6 فرودگاه باشند.
🍃🌷🍃
برای #اعزام؛ #بابا زمان زیادی برای خداحافظی نداشت و فقط میتونستند با اقوام تماس بگیرند و #حلالیت بطلبند؛ از همه خداحافظی کردند و مارو به شوهر عمه ام و عمو عباس سپردند.
🍃🌷🍃
همراه #بابا سعید شروع به جمع کردن ساک لباساشون شدیم و هرچیزی که به ذهنم می رسید براشون گذاشتم، زمان اذان مغرب بود که مادرم رفت مسجد و من و #پدرم تنها بودیم.
🍃🌷🍃
#عموی #شهیدم #حمید قارلقی #سه سال از #بابا #کوچکتر بود و سال ۶۷#شهید شد. ما خیلی به #زیارت #مزار #عمو میرفتیم و اتفاقاً #بابا هم در همان جایی که خیلی #دوست داشت #دفن شدند.😭
🍃🌷🍃
{{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}}
🍃🌷🍃
#پدرم یک عمر #بسیجی بود، #بسیجی ماند و همین #روحیه #بسیجی هم باعث شد تا #عاقبت بخیر شود.😭😭
🍃🌷🍃
به روایت از پسر #شهید آقا مجتبی:
ما سه فرزند هستیم، من و دوخواهرم.
«روزی که خبر دادند کار #اعزام #پدرم جور نشده و نمیتواند برود #هیچوقت ایشان را آنقدر #ناراحت ندیده بودم.😭
🍃🌷🍃
بعد به بالکن خانه رفت و همانجا مشغول #دعا شد، نمیدانم چه به #خدایش🤍گفت که روز بعد تماس گرفتند و گفتند برای #چهارشنبه بلیت گرفتهایم و باید رهسپار #سامرا شود.»😭
🍃🌷🍃
پس از 28# روز #حضور در #سامرا و #فعالیتهای مستشاری وقتی خبر میرسد که داعشیها قصد منفجر کردن سد #سامرا را دارند
🍃🌷🍃
به همراه #مترجمش #شهید فاضل برای #سرکشی به اوضاع #منطقه رهسپار میشود که روی #تله انفجاری دشمن میرود و به #شهادت میرسد.😭😭
🍃🌷🍃
#پدرم بهم #وصیت کرده بودند که #قبل از #خاکسپاریاش، #زیارت عاشورا را در #مزار شون #قرائت کنم.😭😭
🍃🌷🍃
ایشان برای #اولین بار #اردیبهشت ماه 1394# به #سوریه رفت و #دوماه آنجا بود. موضوع را فقط به من گفته بود وهیچ کس در جریان سفر ایشان به #سوریه قرار نداشت.
🍃🌷🍃
از آنجا که بیشتر اوقات در #ماموریت بود، خانواده شان متوجه رفتن #شهید به #سوریه نشدند. زمانی که از #سوریه بازگشت، بنر «زیارت قبول» زدیم و گوسفند قربانی کردیم. آنجا بود که اطرافیان متوجه شدند ایشان به #سوریه رفته اند.
🍃🌷🍃
آن روزها خبرهای خیلی بدی از #سوریه می شنیدیم. خیلی نگران شدم. #آقای سلیمانی آن زمان #تکاور و #فرمانده گردان «امیر» #شهرکرد بود. به من گفت «نگران نباش، به صورت مستشاری و برای آموزش نیروهای سوریه ای به این ماموریت می روم.»
🍃🌷🍃
از آنجا که #عملکرد #بسیار #خوبی در #سوریه داشت، #دوباره از ایشان خواستند که برای یک #ماموریت #شش ماهه به #سوریه برود.#اعزام #دوم #شهید در #شهریورماه بود.
🍃🌷🍃
زمانی که #مجدد از ایشان خواستند که به #سوریه برود، #خیلی #خوشحال بود اما زمانی که موضوع را با من در میان گذاشت، حال عجیبی پیدا کردم. پاهایم سست شد، آنجا فهمیدم که این سفر #بازگشت #ندارد.
😭😭
🍃🌷🍃
ایشان #دوازدهم #شهریورماه #اعزام شد که #دو ماه بعد در «اثریا» ی حلب به #شهادت رسید.😭😭
🍃🌷🍃
در#ماموریت #دوم، #تماس گرفت و گفت نمی تواند به #ایران بیاید، قرار شد ما برای دیدن ایشان به #سوریه برویم که قبل از رفتن ما به #شهادت رسید و ما در #شهرکرد با #پیکر ایشان #دیدار کردیم.😭😭
🍃🌷🍃
برای #بار #دوم که می خواست به #سوریه #اعزام شود، خواهرشون ازشون خواست که از رفتن منصرف شود، گفتند: «الان باید به کمک سوری ها برویم. بچه هایشان در خطر هستند. #حرم اهل بیت🌷 و بچه های سوری در خطر هستند و من نمی توانم آرام در خانه ام بنشینم.»
🍃🌷🍃
تعریف می کنند که در «اثریا» قسمتی بوده که دشمن نباید آن را تصرف می کرد.#آقای سلیمانی به همراه #پنج #مبارز #سوری به آنجا می رود که بعدا از #رفتن آنها، #شهید انصاری که بعد از #شهید سلیمانی به #شهادت رسید، #خودش را به #آنجا #می رساند.
🍃🌷🍃
#مبارزه #تنگاتنگی با داعشی ها پیش می آید و #آقای سلیمانی به# شهادت می رسد.😭 ابتدا #یک #تیر به #سینه و #تیر دیگری به #گلویشان #اصابت می کند.
😭😭
🍃🌷🍃
به گفته این #مادر #شهید، #توجه و #سرزدنهای #مداوم #همسایهها و اینکه همیشه #هوایش را دارند و تبدیل #خانهاش به #حسینیه و #حضور #دوستداران #اهل بیت(ع)🌷 در مراسم #عزاداری باعث میشود کمتر به #تنهایی فکر کند.
🍃🌷🍃
رحیمی، #مادر #شهید قربانعلی ترکفرخانی در ابتدای سخنان خود در رابطه با #ویژگیهای #پسر #شهیدش با لبخندی بر لب و از صمیم قلب، گفت: پسرم، کسی که همواره در دوران زندگی خود #هوای #پدر و #مادرش را داشته و از هیچ ک#مکی به آنان خودداری نکرده، #گل بود. #پسری که همواره با #یادآوری #کارهایش و #خصوصیات #اخلاقیاش #لبخند بر لب میآورم.
🍃🌷🍃
#قربانعلی #تنها فرزند #گلمحمد ترکفرخانی و #معصومه رحیمی است که با توجه به حمله ناجوانمردانه رژیم بعث به خاک ایران اسلامی همانند دیگر #جوانان، حضور در #جبهه را برای #دفاع از #خاک و #ناموس اش بر خود #وظیفه دانست و با #رضایت #والدینش وارد میدان #مبارزه حق علیه باطل شد.
🍃🌷🍃
به گفته #مادر #شهید، #قربانعلی که در زمان #شهادتش فقط ۱۶#سالش بود با #رضایت #من و #پدرش برای #اعزام به #جبهه از طرف #بسیج با حضور در #ثبت احوال #سنش را در شناسنامه #یک سال #اضافه کرد.
🍃🌷🍃
ایشان #قربانعلی را فردی با #استعداد و #درسخوان دانست و گفت: #پسرم تنها ۶#ماه مانده به گرفتن #دیپلمش در رشته #تجربی بعد از حضور #چندماهه در #جبهه #جنگ حق علیه باطل در #شلمچه به #شهادت رسید،
🍃🌷🍃
#قربانعلی به گفته #معلمانش در تمام #دوران تحصیل در #درسهایش #نمرات #عالی میگرفت و حتی در برخی مواقع #بجای #معلم در #کلاس #درس هم میداد.
🍃🌷🍃
به گفته #مادر #شهید، #آرزوی #قربانعلی #خلبان شدن بود که با #آسمانی شدنش به این #آرزوی شیرینش #رسید و چند ماه بعد از #شهادتش، #پدرش نیز که #تحمل #دوری از #پسرش را نداشت و به فرزند #شهیدش پیوست.
🍃🌷🍃
و الان ۳۰#سال است که به #یاد آنان با #وقف #خانهام این #حسینیه را #راه اندازی کردم تا #صواب آن هم به آنان و بعد از مرگ به من برسد.
🍃🌷🍃
سرانجام #شهید #قربانعلی ترکفرخانی متولد ۱۶#آذر ۴۳# که از طرف #بسیج به #جبهه حق علیه باطل #اعزام شده بود ۲۱#تیر سال ۶۱#در #شلمچه بر اثر #اصابت #ترکش به#سر به درجه رفیع #شهادت نائل آمد و در گلزار #شهدای
#امامزاده یحیی بن زید (ع)🌷 گنبدکاووس به خاک سپرده شد.
🍃🌷🍃