حکایت سینماتوگراف ۲-بخش شصت و هشت 🔰 بحران جوانان در جشنواره سی‌ام 👤 🔸در بسیاری از فیلم‌های سی امین جشنواره فیلم فجر و اکران ۹۱، خبری از جوانان پرشور و انقلابی که افتخارات عظیم برای نظام جمهوری اسلامی به ارمغان آورده و چشمان جهانیان را خیره ساختند تا آنجا که مات و مبهوت، زبان اعتراف به بخشی از آن گشودند، نبود. 🔸اما جوانانی که عمدتا در قاب دوربین سینمای جشنواره سی‌ام فیلم فجر قرار گرفتند، غالبا دو دسته بودند: گروهی که حال و هوای دوران گذشته را داشته یا در پی روابط غیرمعمول دختر و پسر و یا خودباخته فرهنگ وارداتی و تجدد زورکی بودند که هیچ نسبتی با هویت دینی و ملی ایرانیان نداشته و ندارند، اغلب این نوع جوانان هم فقط در خیابان‌های به اصطلاح شمال کلان شهرها به خصوص تهران یافت می‌شوند و بس! 🔸 دسته دیگر از این جوانان واجد نشانه‌ها و ویژگی‌هایی از تیپ مذهبی بودند که در نگاه دسته اول کلیشه شده است. گویی سازندگان این فیلم‌ها در واقع یا خود از جوانان دسته اول بودند و یا جوانانی از این دست در خویشان و نزدیکان داشتند. کسانی که به طور کلی متعلق به همان قشر شبه روشنفکر بوده و با نگاهی تحقیرگرایانه، طبقات معتقد و باورمند را فناتیک و مرتجع و عقب افتاده تلقی کرده و در واقع با نگرشی نژادپرستانه با آنها مواجه می‌شدند! در این نگاه، جوانان مذهبی و به قول معروف حزب‌اللهی غالبا افرادی خشک مغز به نظر رسیده که یا در بند ظواهر مانده و به عمق و هسته دین و مذهب راه نیافته و یا اساسا به دلیل ماهیت دینی و مذهبی متهم ردیف اول روشنفکران محسوب می‌شدند. 🔸مثلا در فیلم «گشت ارشاد» (اگرچه سازنده‌اش یعنی سعید سهیلی در دسته فیلمسازان شبه روشنفکر قرار نمی‌گیرد ولی به شدت تحت تاثیر جو ایجاد شده توسط آنها در سینمای ایران قرار داشته)، این تیپ به خوبی در قالب چند جوان ریاکار و در عین حال خشک رفتار خلاصه می‌شود و به بهانه بدلی بودن این تیپ‌ها، به طور کلی کاراکتر بچه مذهبی و مسجدی، زیر علامت سؤال روشنفکری رفت. 🔸همین تیپ (که اساسا با گیر دادن‌های هیستریک در این‌گونه فیلم‌ها مشخص می‌شوند) در فیلم «چک» به عنوان بسیجی و پست ایست بازرسی، مزاحم روندکاری شخصیت‌های اصلی ماجرا شدند یا در فیلم «بوسیدن روی ماه» افرادی نابلد بودند که به ناحق جای سابقون انقلاب را گرفته و با بی‌احترامی به خانواده شهداء و مفقودین، سعی داشتند برای قدرت بیشتر همه را زیر پای خود له کنند.