📙 داستان کوتاه خدمت به مادر 🌟 روزی شخصی به پیامبر گفت : 💎 ای رسول خدا ! مادرم پیر شده 💎 و پیش من زندگی می کند ، 💎 او را در پشت خود حمل کرده ، 💎 برای رفع حوائجش ، 💎 او را به این طرف و آن طرف می برم 💎 و از درآمد خویش ، 💎 نیازهای او را تامین می نمایم ، 💎 او را از آزار و اذیتها ، 💎 محافظت می کنم ، 💎 با کمال ادب و تعظیم و احترام 💎 با او رفتار می نمایم . 💎 آیا زحمات وی را ، 💎 تا حدودی جبران کرده ام ؟! 🌟 پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند : 🕋 نه ، زیرا شکم او جایگاه تو ، 🕋 پستانهایش منبع تغذیه تو ، 🕋 قدمهایش وسیله حرکت تو ، 🕋 دستهایش محافظ تو ، 🕋 و آغوش او گهواره ات بوده است . 🕋 او این همه خدمات را ، 🕋 با رضایت خاطر برای تو انجام می داد 🕋 و آرزو می کرد که تو زنده بمانی ؛ 🕋 ولی تو 🕋 خدماتی را به وی ارائه می دهی ، 🕋 در حالی که انتظار مرگ او را داری . 📚 مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۸۰ 🇮🇷 @amoomolla