(ع) گفتگوى ابراهيم عليه‏ السلام با ماه‏ پرستان‏ ابراهيم از جمع ستاره‏ پرستان گذشت، و به راه خود در صحرا و بيابان ادامه داد ناگاه چشمش به جمعيتى افتاد كه در برابر ماه درخشنده، ايستاده بودند و آن را پرستش می كردند، ابراهيم عليه‏ السلام نزد آن‏ها رفت و باز براى اين كه اين گروه نيز او را در جمع خود بپذيرند، در ظاهر از روى انكار و استفهام گفت: به به چه ماه درخشنده و زيبايى! خداى من همين است. ماه‏ پرستان از ابراهيم استقبال كردند و او را در صف خود قرار دادند، ولى وقتى كه ماه نيز همچون ستاره زهره، غروب كرد، ابراهيم فرصت را به دست آورد و خطاب به ماه پرستان گفت: اين خدا نيست، زيرا ماه نيز در حال حركت و تغيير و جا به جايى است، ولى خدا ثابت و دگرگون‏ ناپذير می باشد، من از اين عقيده برگشتم، اگر خدا مرا هدايت نكند، در صف گمراهان خواهم شد. به اين ترتيب ابراهيم عليه‏ السلام با اين استدلال نيرومند، بر عقيده ماه پرستان ضربه زد، و بذر اعتقاد به خداى يكتا و بى همتا را در صفحه قلب‏هاى آن‏ها پاشيد. 🔷کانال آموزش حفظ وتجوید قرآن کریم👇 @amozeshtajvidhefzquran 🌺🍃🌸🍃