" امام «ع»از مکه بسوی عراق " زهیر بن قین به سوی آن حضرت رفت . طولی نکشید که شادمان و با چهره ای تابناک بازگشت . دستور داد خیمه اش را کندند و همراه بار و اثاثش ، به سوی حسین علیه السلام رفت به همسرش نیز گفت: " تو را طلاق دادم ، زیرا دوست ندارم به سبب من ، چیزی جز خیر به تو برسد، من تصمیم گرفته ام همراه حسین علیه السلام باشم ،تا جانم را فدایش کنم و با جان خود از او محافظت کنم. سپس اموال همسرش را به او داد و او را به یکی از عمو زادهایش سپرد تا به خانواده اش برساند. زن به سویش آمد و گریه کنان با او وداع کرد و گفت: خدا برایت خیر مقدر کند! سپس زهیر به همراهانش گفت : " هرکس دوست داردهمراه من شود،بیاید وگرنه این آخرین دیدار من با او است. حسین علیه السلام در مسیر به مکانی به نام زباله رسید و آن جا شهادت مسلم بن عقیل را دریافت کرد گروهی از اطرافیان آن حضرت نیز این مطلب را فهمیدند. آنان که اهل طمع و تردید بودند ، آنان که اهل طمع و تردید بودند ، از گرد حضرت پراکنده شدند و خویشان بهترین یارانش ، همراه او ماندند. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .