. پیراهن چهارخانه‌ای تن ریزه‌اش را به آغوش کشیده؛ موهای بوری دارد؛ کمی شیطنت می‌جوشد در چشمان روشنش؛ دختر بچه را می‌گویم! تا چند دقیقه قبل، می‌چرخید دور تا دور صحن گوهرشاد مثل بچگی‌های خودمان، با مهرها بازی می‌کرد؛ دنیای خودش را داشت؛ حالا بچه را گذاشتند داخل کالسکه بال‌ش را بسته‌اند انگار غر می‌زند و پریشان است؛ به گمانم گاهی روح انسان‌ها در این دنیا، می‌شود مثل دختربچه‌ی بور قصه‌ی ما؛ آشفته، کلافه، بی‌قرار! 🕊️📿 @andisheh_ir1