جاماندهایم و قدرت آهی نمانده است
از کوه صبر، جز پرِ کاهی نمانده است
لشکر کشیده بغض در این جبههٔ غزل
جز خاکریز اشک، پناهی نمانده است
یک خاطر تکیده و یک انتظار پیر
از ما بهغیر عمر تباهی نمانده است
از ما بهغیر حسرت دل، اشک بیامان
از ما بهغیر روی سیاهی نمانده است
گردن بگیر باز مرا ای پناه محض
راهی برای غرقِگناهی نمانده است
هفتآسمان بهوسعت دلتنگی من است
این دل مقصر است و گواهی نمانده است
ای راه عشق، ای اتوبوس کنار مرز
جایی برای چشمبهراهی نمانده است؟
ای دل بیا به بال غزل همسفر شویم
مرز خیال وا شده راهی نمانده است
#اربعین
#ناهید_خلفیان
@andisheysabz