در اين دوران بود که ساواک به برخي از فعاليت‌هاي بهرنگي حساس شد. او چندين بار در طول دوران زندگي خود مورد توبيخ و جريمه قرار گرفت و حتي به تبعيد فرستاده شد. « مرا از آذر شهر به گاوگان فرستادند، ۲۴۰ تومن از حقوقم کسر کردند که چرا در امور مسخره اداری دخالت کرده بودم. به محض اینکه به گاوگان رسیدم شروع به کار کردم. مثل یک گاو پر کار درس دادم. بعضی‌ها تعجب میک‌ردند که چرا با این همه ظلمی که بهت رسیده، باز هم جان‌فشانی می‌کنی، این آدم‌ها فقط نوک بینی‌شان را می‌دیدند، نه یک قدم آن دورتر را. خودم را به گاوگان عادت دادم و بی‌اعتنا کار کردم ... سعی کن بی اعتنا باشی. اما نه اینکه کار نکنی و بیکاره باشی. ها! غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است. به هیچ جا راه نمی‌برد. اما نباید ایستاد. این که می‌دانیم نخواهیم رسید: نباید ایستاد. وقتی هم که مردیم، مردیم به درک!» بهرنگی در نهم شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس غرق شد و جسدش چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفته شد.  بسیاری معتقد بودند که او توسط ساواک کشته شده است اما عده‌ای از نزدیکانش معتقدند که او در رود بی‌دخالت کسی یا ارگانی غرق شده است. حدود یک ماه قبل از این حادثه، کتاب ماهی سیاه کوچولو چاپ شده و مورد اقبال مردم ایران و جهان واقع شده بود. کتاب ماهی سیاه کوچولوی مدت‌ها نقش بیان غیر رسمی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران را ایفا می‌کرد. گفته می‌شود که ۱۰ روز قبل از غرق شدن صمد، تعدادی از مامورین ساواک به خانه محل سکونت او رفته و تهدیدش کرده بودند.  این موضوع ظن که کشته شدنش را بیشتر می‌کرد. سیروس طاهباز دراین‌باره می‌نویسد: «بهرنگی  خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود. جلال آل‌احمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد  اما حرف بهروز دولت‌آبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلدنبودن.» اسد بهرنگی شنا بلد نبودن صمد را تأیید می‌کند ولی دربارهٔ نظر طاهباز و دیگران می‌گوید: «همه از دهان بهروز دولت‌آبادی حرف زده‌اند نه این که واقعاً تحقیقی صورت گرفته باشد تا به حال برخوردی تحقیقی درباره مرگ صمد نشده‌ است.» طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا می‌کنند که در ماه شهریور رود ارس کم‌آب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم می‌دانند. اسد بهرنگی کم‌آب بودن محل غرق شدن صمد را تأیید می‌کند و دراین‌باره می‌گوید: «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. هیچ‌کس نمی‌آید در محلی که جریان آب تند است آب‌تنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید می‌کند: «البته هیچ‌کس ادعا نمی‌کند که فراهتی (کسی که آن روز همراه صمد بود) مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.» گفته می‌شود جلال آل‌احمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامه‌ای به منصور اوجی شاعر شیرازی می‌نویسد: «...اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان می‌خواست قصه بسازیم ساختیم...خب ساختیم دیگر. آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانه سازی را روشن کنم برای خودم. حیف که سرودستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسنده‌اش می‌خواست بگوید...» اسد بهرنگی اما می‌گوید: «در زمانی که ما در کنار ارس دنبال صمد می‌گشتیم و صمد راداد می‌زدیم مامورین ساواک به حانه صمد آمده و همه چیز را به هم ریخته بودند. میز تحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامه‌ها و یادداشت‌هایش را زیر و رو کرده بودند. و اهل خانه را مورد بازجویی قرار داده بودند، و چند کتاب و یادداشت هم برداشته و برده بودند و خوشبختانه کتابخانه اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.» صمد بهرنگی در گورستان امامیه تبریز دفن شده‌ است. * ترجمه فارسی  شعر ترکی بولود قاراچولو متخلص به سهند در رثای صمد: صمد! چه بنویسم صمد! سوختن خرمن پرحاصلم را؟ ریختن کوزه آب گوارایم را؟ التهاب سینه داغدارم را؟ من برایت چه بنویسم صمد؟!      *    *     * حسرتم را که خواهد گفت؟ بر سرشک دیده‌ام چه کسی خواهد نگریست؟ ارس همچنان جریان خواهد داشت. صمد! که را به امداد بطلبم؟ چقدر فریاد بزنم؟ صم....د!   *     *     * به من بگو، بگو ارس! چرا با ما چنین کردی؟ میان دو برادر سدی شدی «سارا»ی مغان را از ما گرفتی فرزند گرانمایه خلق ما را غرق کردی *     *     * بس است! بس...است! ارس قربانیم را بپذیر! @arayehha