روز عاشورا دائم نظاره  به میدان می کرد. همۀ صحنه ها را می دید. لذا شنیدید وقتی امام حسین(علیه السلام) بر بالین علی اکبر(علیه السلام) آمد، «و جلس علی التراب و بکی بکاء عالیا» وقتی آن صحنه سنگین پیش آمد، ناگهان دیدند یک بانوی بلند بالایی از خیمه ها بیرون آمد و هی فریاد می زند، «یا اخیا، و ابن اخیا» وقتی سیدالشهدا(علیه السلام) به میدان رفت، هی می آمد بیرون نگاه می کرد، دوباره به خیمه برمی گشت. یک لحظۀ دیگر صدای امام حسین(علیه السلام) شنیده نشد. آمد بالای بلندی نگاه کرد دید واویلا! حضرت در گودی قتلگاه روی زمین افتاده؛ بدنش مجروح، پر از جراحات و در محاصرۀ تیرهاست. نقل است با هر نفسی که می کشید خون از زره حضرت بیرون می زد و دشمن حضرت را محاصره کرده. آمد بالای بلندی دید همه دارند به امام حسین(علیه السلام) حمله می کنند؛ با هرچه در دست دارند کوتاهی نمی کنند. «و فرقه بالحجاره» آن هایی که اسلحه ندارند دامن ها را پر از سنگ کرده اند و امام حسین(علیه السلام)را سنگ باران می کنند. 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀