_اخلاقی_ و _معر_فتی_ عاشورا# وقتی سرهای مبارک شهدا را به کوفه آوردند عثمان ابن زیاد (برادر ابن زیاد) گفت: کاش همة  آل زیاد هلاک شده بودند؛ اما پسر فاطمه(علیه االسلام) به شهادت نمی رسید. برادرش با تعجب گفت: تو معلوم است از که حمایت می کنی؟ ما سردمدار و طلایه دار این جریان بودیم. عثمان ابن زیاد گفت: کاش ننگ برادری تو را هم نداشتم. دقت کنید این برادر ابن زیاد است که این حرف را می گوید. در موارد دیگر هم همسر یزید و همسر خولی به آنها اعتراض می کنند. زن کعب ابن جابر که قاتل بریر است از خانه اش قهر می کند و می گوید: خدا لعنتت کند که سید قرّاء کوفه را کشتی. چرا زن آن قاتل از خانه اش می رود؟ چرا زن خولی موضع می گیرد؟ چرا باید پسر یزید ابن معاویه سال ها بعد از حادثة کربلا بلند شود و بگوید: کاش من بدنیا نیامده بودم و لکّه ننگ بنی امیه بودن را با خودم نمی کشیدم. این ها حرف های خودشان است، حالا ما به تحلیل های دیگر کاری نداریم. نسنان ابن انس» وقتی سر را نزد ابن زیاد آورد تا جایزه بگیرد، نمی گوید من سر یک آدم منفی را آورده ام بلکه می گوید: امْلَأ رِکابِی فِضَّهً وَ ذَهَباً أنا قَتَلْتُ المَلِکَا لْمُحَجَبا قَتَلْت ُخَیرَ النّاسِ أمّاً و أباً وَ خَیْرَهُمْ إذْ یُنْسَبُ ونَنَسَبا ای ابن زیاد، رکاب مرا پر از طلا و نقره کن؛ زیرا پادشاه محبوب و محترمی را کشته ام. من شخصیتی را شهید نموده ام که از لحاظ مادر و پدر و نسب بهترین مردم می باشد. پس این ها خودشان هم به عظمت آنها معترف بودند. در زیارت ناحیة مقدسه، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) می فرمایند: حسین جان، «کُنْتُ للْإسْلامِ وَ المُسْلِمینَ رَاحِماً»؛ به مسلمانان و اسلام راحم و رحیم بودی. بگذارید امشب بُعد رحم، رفق، فتوت و جوانمردی اباعبدالله(علیه السلام) را توضیح بدهم. این مطلب در زیارت ناحیه مقدسه است که منسوب به امام زمان0عجل الله تعالی فرجه) است. در آنجا خیلی زیبا اوصاف امام را آورده است. «کُنْتُ للْإسْلامِ وَ المُسْلِمینَ رَاحِماً وَ لِلْحَقّ ِنَاصِراً وَ عِنْدَ البَلَاءِ صَابِراً»؛ جد بزرگوارم، حسین جان! شما در بلا صبور بودی، در دفاع از حق، قوی بودی و در برابر مسلمانان، رئوف و مهربان بودی. امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا مکرر فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون»؛ «همه از خداییم و به سوی خدا برمی گردیم.» این عرفان اباعبدالله(علیه السلام) است، بالای سر هر شهیدی که رفت یا خبر شهادتش را شنید، این آیه را خواند:   «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّنقَضَ ینَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ» دقت کنید عاشورا با چه چیزی درست شده است و با چه مطرح شده است. وقتی به دشمن حمله می کرد در جایی می ایستاد و می فرمود: «لاحول و لا قوه الا بالله». وقتی امام سجاد(علیه السلام) را در آغوش گرفت، فرمود: «اللهم بحق طه و یاسین» کربلا، دعا و قرآن و ذکر و مناجات است؛ وقتی جوانش به میدان می رود پشت سرش نگاه می کند و قرآن می خواند: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَ نُوحًا». شما نماز اباعبدالله(علیه السلام) را در ظهر عاشورا ببینید، این نماز سه ویژگی دارد؛ یکی:  اول وقت؛ دوم: جماعت و سومین ویژگی اش علنی بودن نماز بود. چرا امام وسط صحرا آمده اند و نماز می خوانند، آن هم نماز جماعت و اول وقت؟ این نماز امام حسین(علیه السلام) پیام دارد، «یقیمون الصلاه» نه فقط «یقرؤون الصّلاه»؛ گفته شده نماز را اقامه کن نه اینکه بخوان. اقامه اش این است که علنی باشد، جماعت باشد، نه این که در ظهر عاشورا دستة عزاداری داخل خیابان است صدای اذان هم بلند است و کسی به سمت نماز نمی رود. هر کجا، هر گروهی و به هر شکلی هست باید به نماز بایستد. همین جمله ای که من عرض کردم برای این که انسان احساس تکلیف کند که در ظهر عاشورا هر کجا که بود به نماز بایستد کافی است. امّا حضرت چرا علنی و جماعت خواندند؟ آن هم اول وقت، این ها نکته دارد. این عرفان امام حسین(علیه السلام) است، این معرفت اباعبدالله(علیه السلام) و جنبه های اخلاقی و عبادی عاشوراست. ما از این جنبه های عاشورا غافل شدیم، حماسه، جنگ، مبارزه، مظومیت، اشک و آه جای خودش را دارد؛ اما این بعد عبادی عاشورا هم باید ترسیم و تبیین و تحلیل شود. 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠