روهاشُ داد بالا محکم بست که به هر حال چشمش نیفته چون موهای پُر پشتی داشت رفت میدان انقدری که ازش می‌آمد نوشتند هجده نفر را کشت «قتل ثمانیة عشر»؛ یعنی کشت هجده نفر از دشمن را و بعد هم شهید شد ایشون یک رجزی خوانده من حالا رجز را میگم برا شما چیه چون نکتة دقیقی توشه اما آن دو تا نکته‌ای که گفتم میخوام بگم اولیش همین قصة سکونتش در کربلا بود قصة دوم که خیلی از جوان‌ها از ما می‌پرسند ما اتفاقاً این هفته که در برنامة سمت خدا هم که بودیم این سوال را چند نفر پیامک کرده بودند که آقا قصة علم ابی‌عبدالله به حادثة عاشورا چیه؟ اگه واقعاً می‌دانسته شهید می‌شود باید می‌رفته خب آیا این ارزش مثلاً معنوی اخلاقی جایگاهی آیا مجبور نبوده تو این قصه؟ آیا یک حادثه‌ای نبوده همه گفتند باید واقع بشه حالا هم واقع شده و تمام شده دیگه دنبال قاتل و دنبال نمی‌دونم عامل و سبب و این‌ها برا چه می‌گردید؟ خیلی‌ها این را می‌پرسند ببینید آقایان، خواهران، علم امام حسین را به کربلا نمیشه منکر شد، گرچه بعضی‌ها شدند یعنی نتونستند این سؤال را جواب بدهند صورت مسئله را پاک کردند گفتند نه آقا خبر نداشت بی‌اطلاع همین‌طوری تصادفاً اینجا قرار گرفت ولی نمیشه انکار کرد اونقدر روایات زیاده حضرت ابراهیم گفتم دیشب براتون اتفاقاً امشب دیدم حضرت موسی هم که اومد از اینجا رد بشه کفشش پاره شد همون کربلا پاره شد یک خاری بود سنگی بود خون از پاش جاری شد ایشون هم فکر کرد یک خطایی کرده، سؤال کرد خدایا من خطایی کردم که این اتفاق افتاد؟ که قبلشم برا حضرت ابراهیم منتهی در ناحیة سر پیش آمده بود خطاب شد نه اینجا خون مقدسی رو زمین ریخته میشه خواستیم خلاصه توهم تو این قصه شرکت داشته باشی بدانی توجه کنی حضرت عیسی باز امشب دیدم این نقل را اولین کسی بود یا یکی از کسانی بود که فرمود زیاد لعن کنید بر قاتلان امام حسین با اینکه امام حسین هنوز به دنیا نیامده امام حسین که چه عرض کنم جدش هم به دنیا نیامده حضرت عیسی ششصد سال قبل از اسلامه و یک نقلی داره این نقل هم جالبه که البته این نقل دو سه جا آمده است تو یکی از معابد یهود که میگن کَنیسه، مال مسیحی‌ها را  میگن کلیسا مال یهودی‌ها را میگن کنیسه من بعضی از جاهای کشورهایی که رفتم هم کنیسه‌ها را رفتم هم کلیساها را حالا تفاوتش چیه رفتم برا دیدن نمیخوام الان وارد اون بحث بشم ولی این تو تاریخ آمده سیصد سال قبل از بعثت رسول‌خدا ببینید سه قرن قبل از بعثت رسول‌خدا یعنی حدود 1700 سال پیش یک سنگی پیدا شد تو یه کنیسه‌ای تو یکی از همین کنیسه‌های یهود که بعداً هم این را دیدند یعنی بعد از شهادت ابی‌عبدالله هم این بوده یک شعری نوشته بود رو این سنگ کنده بود و اونجا بود که هیچ کسی معناش را نمی‌فهمید این یعنی چی شعر این بود: أَتَرجو أُمَّهٌ قَتَلَت حُسَیناً شَفاعَهَ جَدِّهِ یَومَ الحِسابِ آیا امتی که حسین را می‌کشند انتظار دارند جدش رسول‌خدا شفاعتشون روز قیامت بکنه؟ کسی نمی‌فهمید این شعر یعنی چی سیصد سال قبل از بعثت أَتَرجو أُمَّهٌ قَتَلَت حُسَیناً شَفاعَهَ جَدِّهِ یَومَ الحِسابِ علم امام حسین به شهادتش در کربلا که بعد از شهادت امام حسین عده‌ای رفتند تو این کنیسه و این شعر را دیدند فهمیدند این سنگ نوشتة کهن سه قرن پیش چون کربلا 61 دیگه حدود سه قرن خورده‌ای پیش چی می‌خواسته بگه انکار قصة علم به کربلا ممکن نیست ولی آقایان، خواهران، جوان‌ها من یک جمله بگم همة ما تو زندگیمون یک اتفاقاتی می‌افته الان شما از این در برید بیرون فردا، پس فردا، آخر هفته، سال دیگه، تو زندگی‌های ماها یک اتفاقات مثبت و منفی می‌افته چه بدونیم چه ندونیم مثال عرض می‌کنم فرض کنید فردا ۱۰ صبح قراره برای یک کسی تصادفی اتفاق بیفته حالا این تصادف به اختیار خودشه بد رانندگی کرده همة عواملش هم اختیاری است من و شما از صبح که از خانه می‌آییم بیرون تا شب دهها اتفاق، حادثه، سخن، کلام، برامون پیش میاد که اختیاریه خوب گوش بدهید چی میگم چه اینها را بدانیم و چه ندانیم منتهی ما چون ظرفیت نداریم نمی‌دانیم یک راننده که کارش رانندگیه کافی است بداند یک روز تصادف می‌کنه دیگه اصلاً پشت ماشین نمیشینه اصلاً از خانه بیرون نمیاد چون ظرفیت نیست اطلاع به ما نمیدن حوادث آینده را چون تأثیر میذاره اما امام پیغمبر چون ظرفیت داره حادثه‌ای که به‌طور طبیعی، اختیاری، بدون جبر، رو روال عادی پیش میاد رو بهش خبر میدن ببین علم استفادة اختصاصی نداره فقط یک اطلاع است و إلا ابی‌عبدالله به اختیار خودش کربلا اومده قاتلانش به اختیار امام حسین را کشتند و جهنم میرن عرض می‌کنم ابی‌عبدالله مرتب می‌فرمود: من را رها کنید بذارید برم کوفه تمام قصه طبیعی است اما اونیکه اتفاق می‌افته حالا یکی از دوستان یک مثال قشنگی می‌زد گفت فرض کنید تو هیئت دولت توی مسئولین بالا یک وقتی بیایند به دو تا سه تا وزیر بگن فردا قراره فلان جنس گران بشه فلان جنس مثلاً سهمیه