۲۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۹:۱۸ سخنان شیرین محمود مهدوی دامغانی در مورد امام حسین(ع) غزلی از حافظ که فقط امام حسین(ع)، مصداق آن است! استاد دامغانی می گوید تنها مصداقی که برای بخشی از غزل دوازدهم حافظ پیدا کرده ، امام حسین(ع) است و آن ابیات این است: ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما/ آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما، عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده/ بازگردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟ به گزارش مبلغ حافظ و مولوی دو شاعر سرشناس ایرانی که به خاطر آثار و اشعار عرفانی خود شهرت جهانی هم دارند در لابلای آثار خود به مفاهیم دینی و شخصیتهای مذهبی هم اشارات پیدا و پنهان زیادی دارند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. استاد محمود مهدوی دامغانی قرآن‌پژوه و مترجم قرآن کریم در مصاحبه زیر به نکاتی جذاب در این رابطه اشاره کرده است: استاد دامغانی در گفتگو با ایکنا از خراسان رضوی گفت: امام حسین(ع) که پیش از ولادت خود، از سمت خداوند به شرف شهادت سرافراز شده بودند، اجابت دعا را نیز در زیر قبه خود دارا هستند. در بین غزلیات شمس، این غزل از مولوی که در خصوص افرادی است که به شهادت راستین خداوند نائل شده‌اند، بیشتر مرا به یاد حضرت سیدالشهدا(ع) می‌اندازد که سروده است: باز آمد آن مغنی با چنگ ساز کرده/ دروازه بلا را بر عشق باز کرده بازار یوسفان را از حسن برشکسته/ دکان شکران را یک یک فراز کرده شمشیر در نهاده سرهای سروران را/ و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته/ و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده آن حلقه‌های زلفت حلق که راست روزی/ ای ما برون حلقه گردن دراز کرده از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد/ کشتی جان ما را دریای راز کرده ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده/ وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر / کت بنده کمینم وآنگه تو ناز کرده ای خاک پای نازت سرهای نازنینان/ وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز/ گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده با توجه به کهن‌ترین مطلب در خصوص امام حسین(ع) و امام حسن(ع) که از محمد بن سعد بن منیب در طبقات حدود ۱۲۰ صفحه مطلب نگاشته شده است، رفتارهای انسانی امام حسین(ع) چنان است که هر آدمی را به فکر فرو می‌برد. طی روایت ۲۴۴، از طبقات بیان شده است که روزی امام حسین(ع)، از کنار درویشان عبور می‌کردند که آن‌ها درحال خوردن چاشت بودند، یکی از آنها به امام حسین(ع) می‌گوید: ابی عبدالله(ع) با ما چاشت نمی‌خوری؟ حضرت با آن‌ها همسفره می‌شود و از چاشت آنها نوش جان می‌کند، اما بعد از خوردن چاشت به آنها می‌فرماید: دعوت شما را پذیرفتم آیا شما هم دعوت مرا می‌پذیرید؟ آنها گفتند آری؛ همگان را همراه خود کردند و به خانه خود رفتند و به حضرت رباب(س) فرمودند: هر اندوخته‌ای که داریم، برای آن‌ها فراهم آور. علاوه بر این مورد در روایت ۲۴۵ کتاب طبقات هم بیان شده است که حسین‌ ابن علی(ع) برای حج و دیدار خداوند در مکه به‌ قدری مشتاق بودند که مسیر مکه تا مدینه را که حدود ۴۰۰ کیلومتر است، ۲۵ مرتبه پیاده پیمودند. البته لازم به ذکر است که در برخی از کتب تاریخی دیگر نقل شده است که امام حسین(ع) گاه بخشی از این راه و گاه تمام این راه را در سفرهای خود با پای پیاده می‌رفتند. همچنین در روایتی از قول بانو ام‌السلمه نقل شده است که روزی پیامبر(ص) به من فرمودند که بر جلوی درب خانه بایستم و فردی را پذیرا نشوم، زیرا قرار است که وحی بر پیامبر(ص) نازل شود، در جلوی درب خانه ایستاده بودم که سیدالشهدا(ع) با شیطنت کودکی خود در حال دویدن داخل شدند و به نزد پیامبر(ص) داخل خانه رفتند. بعد از مدتی که گذشت، هیچ یک از این معصومین بیرون نیامدند و من نگران شدم، به داخل خانه رفتم و دیدم که پیامبر(ص) یک مشت خاک قرمز بر دست دارند و از این دست به آن دست می‌کنند و اشک‌های ایشان سرازیر شده است، همچنین امام حسین(ع) هم در آغوش پدربزرگ خود در آرامش خوابیده است. در چنین شرایطی از حضرت رسول(ص) پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است؟ حضرت پاسخ دادند: «جبرئیل بر من نازل شد و این خاک را از عراق برای من آورده است و خبر داد، که بعضی از نااهلان امت من این پسرم را به قتل خواهند رساند.» لازم به ذکر است که این روایت تنها از بانو ام‌السلمه بیان نشده و عایشه نیز چنین امری را بیان کرده است.