ه به اين که از يک سو افراد فقير در خود احساس حقارت مى کنند و هر اندازه فَطِن و باهوش باشند بر اثر اين احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خويشتن باز مى مانند و از سوى ديگر چون مى دانند بسيارى از مردم براى سخنان آنها بهايى قائل نمى شوند چون غالباً دنياپرستند و براى افراد ثروتمند شخصيت قائلند همين احساس سبب مى شود که فقيران نتوانند حرف حق خود را بيان کنند.
درباره آثار سوء فقر و تنگدستى روايات زيادى از معصومين(عليهم السلام) وارد شده که حتى فقر را در سرحد کفر معرفى کرده اند و اين به سبب آن است که پيروان خود را براى مبارزه با فقر تشجيع کنند. در دنياى امروز نيز در مقياسه اى عظيم اين حقيقت به چشم مى خورد که دولت هاى ثروتمند و زورگو با شجاعت سخنان باطل خود را همه جا مطرح مى کنند در حالى که دولت هاى فقير از رساندن حرف حساب خود به گوش جهانيان عاجزند.
البته اين اصل استثنائاتى نيز دارد; افراد فقيرى را مى شناسيم که همچون ابوذر شجاعانه به مبارزه با طاغوت هاى زمان برخاستند و حجت خود را بر آنها تمام کردند هرچند اين قيام ها گاه به قيمت جان آنها تمام شد; ولى اين افتخار را در تاريخ براى خود ثبت کردند که در صف اول از صفوف مبارزان راه حق بودند.
اگر در بعضى از روايات مدحى از فقر شده و پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) آن را فخر خويش شمرده يا اشاره به فقر الى الله است که قرآن مجيد بيان کرده: (يا أَيُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ) و يا اشاره به ساده زيستى و قناعت است که در ظاهر شباهت با فقر دارد.
حضرت در چهارمين و آخرين جمله که در واقع تکميل کننده جمله سوم است مى افزايد: «آن کس که فقير و تنگدست است حتى در شهر خود غريب است»; (وَالْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ).
زيرا غريب کسى است که دوست و آشنايى ندارد و احساس تنهايى مى کند و مى دانيم دنياپرستان از افراد فقير و تنگدست فاصله مى گيرند و آنها را در شهر خود غريب مى گذارند و به عکس ثروتمندان حتى در بلاد دوردست از وطنشان غريب نيستند همان گونه که شاعر مى گويد:
منعم به کوه و دشت و بيابان غريب نيست *** هر جا که رفت خيمه زد و بارگاه ساخت
ديگرى مى گويد:
آن را که بر مراد جهان نيست دسترس *** در زاد و بوم خويش غريب است و ناشناس
بعضى ميان فقير و مُقِلّ اين فرق را گذاشتند که فقير به کسى مى گويند که در عين فقر، فقر خويش را نيز اظهار مى کند و مقل کسى است که فقير است و خويشتن دار.
ممکن است اين تفاوت را از حديثى که از معصومين(عليهم السلام) نقل شده است گرفته باشند، زيرا در حديثى از امام صادق(عليه السلام) يا امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم که در پاسخ اين سؤال که کدام صدقه افضل است فرمود: «جُهْدُ الْمُقِلِّ; صدقه کسى که کم درآمد باشد (و در عين تنگدستى انفاق کند)» سپس به اين آيه تمسک فرمود: «(وَيُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ); ديگران را بر خود مقدم مى دارند هرچند در تنگدستى باشند».
ريشه «مُقِلّ» که از ماده «قِلّت» گرفته شده، نشان مى دهد که با فقير متفاوت است.