✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و هشتم ❇️ اِقرار گرفتن از طلحه و زبیر 🔻[ افرادی برای نشان دادن اعتراض خویش، از گرفتن سهمشان از بیت‌المال خودداری کردند که طلحه و زبیر از آن شمار بودند. آنها از اقدام من در تقسیم بیت‌المال ناراضی بوده و از اینکه یکسان رفتار کرده بودم، ناخشنود بودند؛ هرچند بهانه‌هایی مانند خون‌خواهی عثمان را مطرح می‌کردند! من عمار یاسر را به دنبال طلحه و زبیر فرستادم. وقتی آمدند، از آن دو سوال کردم: ] 🔻شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا شما نبودید که با اختیار خود، برای بیعت کردن سراغ من آمدید و از من خواستید که خلافت را بپذیرم، در حالی‌که من به آن بی‌رغبت بودم؟ [ گفتند: آری، چنین است. پرسیدم: ] 🔻آیا شما نبودید که بدون هیچ اجبار و تهدیدی، دست بیعت خود را به سوی من دراز کردید و با من پیمان بستید که به بیعت خویش وفادار بمانید؟ [ پاسخ دادند: آری، این‌گونه بود. سوال کردم: ] پس چه اتفاقی افتاده است که این‌گونه برآشفته و ناآرام هستید؟ 🔻[ پاسخ دادند: ما دست بیعت با تو دادیم تا در کارها بدون نظر ما تصمیم نگیری و در همه امور با ما مشورت کنی و با استبداد رأی رفتار نکنی. می‌دانی که ما از دیگران موقعیت برتری داریم؛ اما تو در تقسیم بیت‌المال و تدبیر امور و صدور احکام با ما مشورت نکردی و از دانش ما بهره نگرفتی. به آن دو گفتم: ] 🔻به اندک چیزی خشمناک شدید و خوبی‌های فراوان را از یاد بردید. از خداوند برای شما مغفرت و آمرزش می‌خواهم. ممکن است به من بگویید کدام حقی را از شما بازداشته و بر شما ستم کرده‌ام؟ [ گفتند: پناه بر خدا! دامن تو از لوث ستم پاک است. گفتم: ] 🔻آیا از این اموال بیت‌المال چیزی به خود اختصاص داده‌ام و سهمی برای خود کنار گذاشته‌ام؟ [ گفتند: پناه بر خدا! تو چیزی برای خود برنمی‌داری. گفتم: ] 🔻آیا برای یکی از مسلمانان مشکلی پیش آمده است که من حکم آن را ندانسته باشم و حقی را ضایع کرده باشم یا از عهده احقاق حق برنیامده باشم؟ [ گفتند: پناه بر خدا! تو عالم‌تر و تواناتر هستی، گفتم: ] 🔻پس کدام کار من موجب ناراحتی شما شده است که تصمیم گرفته‌اید برخلاف نظر من اقدام کنید؟ [ گفتند: تو در تقسیم بیت المال برخلاف روش عمربن خطاب رفتار کردی و سهم ما را همانند دیگران تعیین کردی و میان ما و کسانی که بدون زحمت بر سر سفره‌ای نشسته‌اند که با شمشیرها و تیرها و مجاهدت‌های ما در میدان جنگ، گسترده شده است، مساوی رفتار کردی. ما دعوت اسلام را توسعه دادیم و آنها به اجبار و از روی اکراه اسلام را پذیرفتند. اکنون درست است که ما و آنها حقوق یکسان دریافت کنیم؟! 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...