شرح و تفسیر شکر قدرت مى دانيم هر نعمتى شکرى دارد که اگر انجام گيرد موجب بقاى نعمت و افزايش آن است و اگر انجام نگيرد نعمت به مخاطره خواهد افتاد; ممکن است کم يا نابود شود. نيز روشن است که شکر تنها شکر زبانى نيست، بلکه بايد با عمل مناسبى نعمت را شکر گفت; آن کس که خدا اموال و ثروت فراوانى به او داده شکرش آن است که ديگران را نيز در آن سهيم سازد و آن کس که خدا مقامى به او بخشيده شکرش آن است که به وسيله آن مشکلات نيازمندان را حل کند. در مورد پيروزى بر دشمن، بهترين شکر آن عفو و گذشت است همان گونه که امام در اينجا مى فرمايد: «هنگامى که بر دشمنت پيروز شدى عفو را شکرانه اين پيروزى قرار ده»; (إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ). آرى عفو و گذشت سيره کريمان است و انتقام روش لئيمان. در تاريخ زندگى پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و امامان اهل بيت(عليهم السلام) جلوه هاى فراوانى از اين مطلب ديده مى شود. در جريان فتح مکه هنگامى که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بر دشمنانى که يک عمر خون به دل او کرده بودند و يارانش را کشته و مثله کرده بودند پيروز شد جمله تاريخى «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ» را فرمود و همه جنايتکاران را مورد عفو قرار داد و شعار «اَلْيَوْمُ يَوْمُ الْمَرْحَمَةِ; امروز روز بخشش است» در مکه طنين انداز شد. توصيه هاى امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره قاتلش «عبد الرحمان بن ملجم مرادى» نشانى از گذشت کريمانه آن حضرت است و همچنين در جريان جنگ صفين بعد از آن که يارانش بر شريعه فرات مسلط شدند اجازه نداد به عنوان انتقام آب را به روى آنها ببندند، بلکه آب را براى همه آزاد ساخت. همچنين در مورد فرزندان آن حضرت و امامان معصوم. اضافه بر اين، تبديل انتقام به عفو اثر مهم اجتماعى دارد و آن اين است که انتقام به صورت تصاعدى پيش مى رود و دائما قتل و کشتار و ناامنى مى آفريند و هرگز اجازه نمى دهد صلح و صفا و آرامشى در جامعه پديد آيد در حالى که عفو و گذشت به خشونت ها پايان مى دهد و سبب آرامش جامعه است. بنابراين افزون بر اين که عفو فضيلتى اخلاقى و مهم است، تدبير پر ارزش اجتماعى است. لذا در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده که فرمود: «أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِخَيْرِ خَلاَئِقِ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ؟ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَتَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَالاِْحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْکَ وَإِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ; آيا شما را از بهترين اخلاق دنيا و آخرت خبر ندهم; عفو و گذشت از کسى که به تو ستم کرده و پيوند محبت با کسى که از تو بريده و نيکى به کسى که با تو بدى کرده و بخشيدن کسى که تو را محروم کرده است (اينها باارزش ترين اخلاق است)». و در حديثى از امام امير مؤمنان(عليه السلام) در غررالحکم آمده است: «اَلْعَفْوُ تاجُ الْمَکارِمِ; عفو تاج اخلاق والاى انسانى است». در حديث ديگرى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «تَعافُوا تَسْقُطُ الضَّغائِنُ بَيْنَکُمْ; يکديگر را عفو کنيد تا کينه ها برچيده شود». قرآن مجيد نيز خطاب به مؤمنان مى فرمايد: (وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ). از آثار و برکات مهم عفو از دشمنان و خطاکاران آن است که در بسيارى از موارد ناگهان منقلب مى شوند و عداوت آنها تبديل به دوستى صميمانه اى مى شود که تاريخ نمونه هاى فراوانى از آن به ياد دارد. البته اين دستور يک استثناى مهم دارد و آن اينکه در آنجا که دشمن عفو را نشانه ضعف ببيند يا سبب جسارت و ادامه خصومت او شود، عفو کردن غلط و شبيه ترحم بر پلنگ تيزدندان است. در اين گونه موارد هيچ کس عفو را فضيلت نمى شمرد، بلکه نوعى بى تدبيرى و رضايت به ادامه خشونت محسوب مى شود. به همين دليل در اجراى حدود اسلامى در جايى به قاضى اجازه عفو داده شده است که آثار توبه و صلاح در شخص جانى آشکار گردد.