اگر اباعبدالله در روز عاشورا نماز باران می خواند، همه سرزمین را آب می گرفت؛ اگر دعا مي کرد، بهترین و پرباران ترین ابرها بالای سرش ظاهر می شد؛ اما امام نمی خواست از معجزه استفاده کند و از راه غیرطبیعی وارد شود. و الا همین آقا در کوفه نماز باران خواند و جوی ها پر از آب شد؛ می خواست مردم را امتحان کند و ببیند که چه کسی به او می پیوندد، مثل حر و چه کسی به او پشت مي کند، مثل عبیدالله حر جوفی. قرار بود حادثه عاشورا به نحو عادی پیش برود تا افراد، خودشان را در این صحنه نشان  دهند. این، شجاعت اباعبدالله(علیه السلام) است. از امام باقر(ع) سئوال کردند: آیا شهدای کربلا درد ضربات را احساس مي کردند؟  فرمود: نه، وقتی تیر می خوردند اصلاً احساس درد نمی کردند؛ چون عاشق بودند. چه کسی از نماز خسته می شود؟ کسی که عاشق نماز نیست؛ کسی که نماز را باری بر روی دوشش می بیند؛ لذا می گوید: بخوانم تا راحت شوم. اما پیغمبر، همین که صدای اذان می آمد، وقتی که به نماز می ایستاد، می فرمود: حالا راحت شدم. «ارحِنا یا بلال»؛ بلال، راحتمان کن. ابن شاذان نقل می کند: دیدم که یونس بن عبدالرحمن بعد از نماز صبح در سجده است. با او کاری داشتم؛ هر چه ایستادم دیدم، از سجده بر نخاست تا این که آفتاب زد و سر از سجده برداشت. گفتم: چقدر سجده ات طولانی شد! گفت: تو ندیده ای که امام صادق(ع) چگونه سجده مي کرد؟ ندیده ای که بعضی از یارانش چگونه عبادت می کردند؟ این روایت را فضل بن شاذان -از اصحاب است- نقل می کند ؛ این نکته ای دارد. امام سجاد(ع) زیاد نماز می خواند و عبادت مي کرد؛ خواهرش سکینه،  دختر امام حسین (علیه السلام) آمد نزد جابر ابن عبدالله انصاری که با این خانواده ارتباط داشت و رفت و آمد می کرد. به او گفت: به برادرم امام سجاد بگو که عبادتش را کمتر کند؛   خیلی خودش را اذیت می کند. جابر می گوید:  وقتی که رفتم و این مطلب را به امام سجاد عرض کردم، نوشته ای را آورد؛ دیدم در آن عبادت های حضرت علی را نوشته است. فرمود: جابر، عبادت من کجا، عبادت امیرالمؤمنین(ع) کجا؟ تو آمدی به من تذکر می دهی؟ جدم امیرالمؤمنین(ع) چندین برابر این عبادت را انجام می داد. لذا تحمل از روی عشق است؛ فعال بودن در کاری، از روی علاقه است. 💠🌀💠🌀💠🌀💠