✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت 🔹 درباره تقوا (شماره 21) س: خدا در قرآن کریم به کسانی که ایمان آورده اند، وعده داده که تمحیص می شوند؛ منظور چیست؟ ج: یک مسأله هست و آن این است که بناست انسان در طول زندگی تکامل پیدا کند. نمی شود که انسان در همان پله ی اول نردبان بایستد. خدا فرموده: «این راه، ده پله دارد. اگر اوّلی را آمدی، دوّمی هم هست و تا پله ی دهم باید بالا بیایی.» آنجاست که انسان، انسان کامل می شود. این از کدام راه برای انسان پیش می آید؟ عمر انسان کوتاه است. اگر بخواهد از همین راه ها برود، به آنجا نمی رسد. گرفتاری ها و مشکلات زندگی، انسان را چندپله یکی بالا می برد. بنابراین تمحیص به وسیله ی بلا آثار عجیب و غریبی دارد. این هم یکی از راه هایی است که کسانی که در این خط هستند، هم از آن راه استفاده می کنند و هم گاهی از ابتلائات بهره می برند. خدای متعال هم مقام آن ها را ترفیع می دهد. س: آیا در آیه ی «الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرين‏» منظور از «يَعْلَمَ الصَّابِرين» صبر در ایمان است؟ ج: در همین تمحیص، بله؛ تکلیف پیش می آید؛ مثلاً می گویند: «این پول حرام است و نباید بگیری»؛ اما انسان می بیند پول قلبمه، دم در خانه آماده و حاضر است و می گویند حرام است و نباید بگیری. این صبر می خواهد که انسان این پول را رد کند و آن وقت به تدریج از راه حلال آرام آرام و کم کم دربیاورد. نفس حاضر نیست بپذیرد و می گوید: «بگیر؛ دیگر تا آخر عمر راحت و خوشی»؛ اما نمی شود گرفت. اگر گرفتی، دزدی راه می افتد و فردا اموال تو را هم می گیرند؛ اما اگر صبر کردی و طبق دستور خدا نگرفتی، صبر بالا می رود. آن وقت معلوم می شود که صبر او خوب است و ایمانش قوی است و در نتیجه رشد پیدا می کند؛ و الّا اگر برای انسان امتحان پیش نیاید و صبر نداشته باشد، خرابی سر جایش هست. در این جور جاها عده ای به زمین نمی خورند و عده ای هم به زمین می خورند. این جور نیست که همه در موقع امتحان، سرفراز از آب درآیند. امتحان که پیش می آید، بعضی به زمین می خورند. یکی از راه های شیطنت همین است که به افراد پول می دهند و آن ها را می خرند. اوقاف در زمان شاه ملعون، اوقاف اسلامی نبود. هر کس می توانست زمین ها را ثبت نام می کرد و می خورد. دست آن ها بود. حاکم و همه کاره ی آن، آن ها بودند. مثلاً در جایی اموالی است و چون مصرف نمی کردند، جمع می شد. فلان واقف وصیت کرده بود که درآمد این وقف را به فلانی بدهید؛ اما نمی دادند. یکی از علماء می گفت: مبلغی پول از اوقاف آورده اند و به من داده اند و گفته اند «آقا به شما داده اند.» من گفتم: «نمی گیرم. چه کسی داده؟» گفتند: «از طرف اوقاف.» گفتم: «نمی گیرم.» گفتند: «آقا اگر شما نگیری، این را می برند و با آن شراب می خورند. شما بگیر.» آن عالم به من گفت: «بگیرم یا نه؟» گفتم: «نه؛ حق نداری بگیری.» این جوری پول می آورند. انسان نباید بگیرد و لو اینکه می گویند: «اگر تو نگیری، فلانی می رود با آن شراب خواری می کند.» او گرفتار کار خود است. او گناه می کند. من چرا آلوده شوم؟ من اگر بگیرم، زبانم کند می شود و فردا چیز دیگری می آورند. من هم گفتم: «نگیر.» از این پول ها گذشتن، مشکل است. یک پول ساده به در خانه می آورند و با احترام به انسان می دهند. انسان اگر تقوا را مراعات کند، نمی گیرد. اگر صبر کند، نمی گیرد. در نتیجه ایمان او بالا می رود و خدای متعال به او آفرین می گوید. چون خدا گفت «این پول را نباید بگیری» من هم نگرفتم و طبق گفته ی او عمل کردم. در نتیجه پروردگار متعال از من راضی و خشنود می شود و ایمان من بالا می رود؛ اما اگر با فرمان خدا مخالفت کردم، معلوم می شود که تقوا خراب است. بنابراین گذشت، موجب می شود انسان از تمحیص و امتحان، سرفرار بیرون آید و یک پله بالا برود؛ اما اگر نتوانست، به زمین می خورد. ✅ ادامه دارد ... 📚 منبع: آثار بندگی، آیت الله خوشوقت