📌نان پدر
🔹یک زمانی در دهه هفتاد، مسئول حقوق سرباز ها بود. تا پنج قِران آخر 💰پول را هم حساب کتاب می کرد و به سرباز ها تحویل میداد. خیلی ها با اخم و اعتراض یا به شوخی و خنده میگفتند: "حاجی ول کن این یه قِرون دو زار کردن رو."
"حاجی، سرباز جماعت ارزش نداره اینقد خودتو اذیت کنی."
"حاجی، این پولا رو بذار سر جیب خودت."
"حاجی..."
"حاجی..."
ولی او مطمئن بود اشتباه نمی کند. مطمئن بود یک روزی، یک جایی، از این یک قِران دو هزار کردن هایش سرمایه خوبی بهم می زند و سود کلانی سر جیبش می رود.
از آن روز های حسابرسی، سالها گذشت، سالهایی به اندازه قد کشیدن بزرگترین سرمایه زندگی اش. حالا که 🌌این شب ها به عکس محمدش نگاه می کند. خوشحال است. خوشحال است که مدام سرش تو حساب و کتاب بوده.
📝فاطمه ملائی
راوی پدر شهید محمد پور شیخعلی
〰〰〰
📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد
🔗
https://eitaa.com/revayat_kerman
..................
📌به ما در ایتا، روبیکا، توئیتر، تلگرام و اینستاگرام بپیوندید👇👇
🆔
https://t.me/armanekerman1