📒 | آبنبات پسته‌ای ✍️ قهرمان کتاب آبنبات پسته‌ای نوشته‌ی مهرداد صدقی همان پسر نوجوان رمان آبنبات هل‌دار است، با این تفاوت که هر چند کمی بزرگ‌تر شده ولی عاقل‌تر نشده است و باز هم با شیطنت‌هایش ماجراهای خنده‌دار بسیاری را رقم می‌زند. 🟡 در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: مشتری وارد مغازه شد که می‌خواست به خانه‌شان تلفن بزند. وقتی دید تلفن مجهز به قفل‌بند شده است، کمی جیب‌هایش را برای پول خرد گشت؛ اما به بهانۀ اینکه الان خرد ندارد، از آقاجان برای بازکردن قفل‌بند، سکه خواست. آقاجان که سکه‌ها را توی ظرف سوهان قم ریخته بود، با نگاهی که معصومیت و صداقت از آن می‌بارید، گفت: «خدا شاهده یک‌دانه پنش تومنی‌َم توی دخل نداریم!» وقتی مشتری رفت، آقاجان به ظرف سوهان قم که بیرون از دخل بود، اشاره کرد و گفت: «دومین درسِ بازارِ یاد گرفتی؟» - بله... باید بعضی‌وقتا دروغ بگم، ها؟ - دروغ که نه؛ ولی توی بازار باید یاد بگیری چه جوری راست بگی که اگه خیلی راست نباشه، ولی خا دروغم نباشه. 🔗 برای مطالعه و خرید این کتاب کلیک کن 💠@artmashad |