🦋 پرازخالی🦋 کردی، هرز میپری و نمیفهمه نگاهی به من انداخت و گفت موهاتو جمع کن تا اتیششون نزدم. روسری ام را مرتب کردم . مقابل خانه شهروز که رسیدیم گفتم من تو ماشین تنها میترسم هرسه پیاده شدیم و سوار بر اسانسورشدیم مقابل خانه شهروز که رسیدیم پشت میلاد ایستادم، با وجود اینکه خیلی از او میترسیدم و میدانستم مسیر بازگشت از اینجا تا خانه حسابم را میرسد، اما به او افتخار میکردم. نگاهی به قد و قامت ورزشکاری اش انداختم . اقای شرفی اشاره کرد که از پشت چشمی در کنار بروید تا من در بزنم . دست در جیبم کردم و گفتم من کلید دارم نگاه چپ چپ میلاد مرا به عقب برد . همایون کلید را از دست من گرفت ارام در زد مدتی که منتظر ماندیم رو به میلاد گفت شمارشو بگیر مگه نمیگی گوشیشو شکستید به چی زنگ بزنم به اون خطی که به خواهرت پیام داد زنگ بزن میلاد گفته همایون را اطاعت کرد شهروز پاسخی نداد همایون دوباره در زد گوشی من در جیبم لرزید میلاد که انگار صدلی ویبره را شنیده باشد به طرفم چرخید و گفت کیه؟ گوشی م را در اوردم شهروز برایم نوشته بود این دو تا اشعال و بردار از جلوی در خونه من ببر تا به پلیس زنگ نزدم. میلاد دندان قروچه ایی رفت لگد محکمی به در کوبید و با فریاد گفت باز کن درو همایون میلاد را نگه داشت و گفت ساکت مردم خوابیدند نصفه شبه ها میلاد کلید را از همایون گرفت درون در انداخت اما انگار در از ان سمت قفل شده بود. همسایه ها یک به یک در را گشودند میلاد لگد محکمی به در کوبید و در باز شد همایون سد راه او شدو گفت بهت گفتم دیوونه بازی در نیار میلاد که انگار کنترل از دست خودش خارج شده باشد با فریاد فحشی بود که به شهروز میدادو او را صدا میزد همایون به یکی از مردهایی که نظاره گر انها بود گفت اقا شما لطفا زنگ بزن ۱۱۰ با امدن نام پلیس انگار سرو کله شهروز پیدا شدو گفت چی میگی نصفه شبی؟ میلاد همایون را کنار زدو گفت نامرد بی وجود خواهر منو تهدید میکنی؟ خواهرت و از زیر این و اون جمع کن نصفه شبم در خونه مردم مزاحم نشو این حرف شهروز تمام حس های وجودی م را بیدار کرد. هم خجالت کشیدم. هم ناراحت شدم. هم از تهمت او دلم شکست هم از واکنش میلاد به شدت ترسیدم میلاد همایون را کنار زد و یقه شهروز را گرفت همسایه ها به کمک امدند و ان دو را از هم جدا کردند . عقب تر امدو گفت شهروز بیچاره ت میکنم بیخود کر کری نخون ، خواهرت با همکاری این اقا اومدن خونه من دزدی لپ تاب منو دزدین فیلمشم هست همسایه ها هم شاهدن. میلاد نگاهی به من انداخت و سپس با تمام قدرتش سیلی محکمی به صورت من کوباند وبا فریاد گفت هرچی میکشم از دست تو میکشم منی را که نقش بر زمین شده بودم از کتفم گرفت بلندم کرد و گفت می مردی این صرت و پرتهات و دیشب میکردی؟ همایون جلو امد و گفت اروم باش میلاد رفته رفته سرو کله پلیس پیدا شد . با امدن او شهروز جلو رفت و گفت این خانم و اون اقا من و همایون را نشان دادو گفت اومدن خونه من دزدی فیلمشونم دارم. میلاد جلوتر رفت و گفت این اقا با تهدید خواهر من سعی در اخازی ...... پلیس کلام همه را قطع کرد و گفت خواهش میکنم همسایه ها همه برن داخل خونه هاشون. همسایه ها متفرق شدند. میلاد گوشی اش را از جیبش در اورد جلو رفتم دستش را گرفتم و گفتم به کی میخوای زنگ بزنی؟ به ارش