🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🌱
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃
🍃🍂
🍂
#پارت۴
💝💝💝شقایق
ی نتونه جواب تلفن بده
خودتو ناراحت نکن
نه مهرداد منو طلاق میده، نه بابام اجازه میده که من با اون زندگی نکنم. به خصوص الان که خونه زندگیمم اماده س و جهیزیه م را هم بردن و چیدن.
میخوای چیکار کنی؟
میخوام دستم تو جیب خودم باشه. میخوام خودکفا بشم. بالاخره منم یه روزی اونقدر پولدار میشم که بتونم بدون بابام و مهرداد خودم زندگی کنم.
غذایش را از داخل یخچال در اورد ان را روی اجاق گازش نهاد و گفت
دیشب ماهی سرخ کردم. تو هم که خیلی دوست داری اتفاقا زیاد هم اوردم.
من میل ندارم رویا بخور نوش جونت
میل ندارم که نمیشه باید یه لقمه بخوری
فردادمیرم سکه هارو میفروشم. ماشینم میبرم نمایشگاه میفروشمش و پولهارو میارم میدم بهت.
اخه تو جواب شوهرت و چی میخوای بدی؟
شوهرم؟ اون اصلا نمیفهمه که من ماشینو فروختم. چون پیگیر من نیست.
به بابات چی میخوای بگی؟
میگم ماشین دست مهرداده.
وقتی بفهمن چی میخوای جواب بدی؟
میگم فروختم
اگه بگن پولش کو چی میگی؟
میگم خرج کردم.
خوب چی خریدی؟ فکرهاتو بکن بعد تصمیم بگیر
به درک هرچی میخوان بگن بزار بگن.
نمیشه که شقایق جان.
اینهمه من ناراحت شدم و کسی جواب منطقی بهم نداده و ارومم نکرده یه بارهم اونها.
خودت میدونی.
نهارش را روی میز گذاشت بشقابی اورد مقداری برایم کشید و گفت
بخور
ترو خدا اذیتم نکن من میل ندارم.
غذایش را به تنهایی خورد و گفت
اول یه کاری کن
چی کار؟
برو خونه به شهین بگو من فروشنده میخوام و تو اونو به من پیشنهاد دادی
فکری کردم و گفتم
خوب؟
من نمیتونم یه مغازه بزرگ و بگردونم. اگر وسط کار شهین جا بزنه میخواهیم چیکار کنیم؟
سری تکان دادم و گفتم
چاره چیه؟
چاره؟ شهین میاد اینجا و من یه قرارداد یکساله باهاش میبندم ازش سفته میگیرم که تا یکسال باید اینجا کار کنه
اون عاشق کار کردن تو مزونه. الانم دنبال کاره خیالت راحت
کار از محکم کاری عیب نمیکنه
باشه.
یه مدت شهین اینجا کار کنه تا مطمئن بشیم که میاد
چه مدت؟
دوهفته دیگه من باید جابجا بشم. تو این مدت تو باید پول پیش برای من بیاری و بیای بنگاه یه اجاره نامه دونفره بنویسیم. بعد بری بازار یه چند تا مانکن و لباس و ......
اینکارها دست خودتو میبوسه من سر رشته ندارم. پول میدم برو هرچی لازمه بخر
من اونطوری نمیتونم سو تفاهم پیش میاد ، باهم میریم خرید میکنیم.
من تورو یه دنیا قبولت دارم رویا این چه حرفیه
چشمانش را بست و مدتی بعد باز کرد و گفت
دوستی من با تو ارزشش بالاتر از این حرفهاست که سر سنار و سه شاهی پول بهم بخوره
منم عاشق همین راست کرداریت شدم دیگه.
تا غروب کنار رویا ماندم و به خانه بازگشتم.
🍂رمان شقایق🌹
🍂براساس واقعیت🌹
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانوی دارد▪
🍃
🍂🍃
🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂