حاج آقا قرهی: حاج شیخ جعفر شوشتری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در مسجد شجره مُحرم شد و به عنوان روحانی کاروان بود. یک عدّه از مُحرمین منتظر هستند تلبیه (لبیک گفتن) را بیان کنند. هر چه کردند، ایشان چیزی نگفتند. مدیر کاروان اصرار کرد و گفت: آقا! بگویید، این‌طور که نمی‌شود. ایشان فرمودند: من نمی‌گویم.دیدند دیر می‌شود و معطّل می‌شوند؛ آن هم در آن زمان‌ها که به مشکل می‌خوردند. لذا مدیر کاروان تلبیه را گفت و رفتند. همین که داشتند بیرون می‌رفتند، یک‌دفعه حاج شیخ جعفر شوشتری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گفت: «لبیک، اللّهمّ لبیک»، زار زار گریه می‌کردند، به پهنای صورت اشک می‌ریختند، اشک‌هایشان از محاسن مبارکشان می‌ریخت و داد می‌زدند: «لبیک، اللّهمّ لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک». حالشان متغیّر بود. سؤال کردند: شما آن موقع نگفتید، چطور شد؟ آن‌قدر اصرار کردند که فرمودند: من تا صدا را نشنیدم لبیک نگفتم. باید صدای دعوت را مِن ناحیه‌الله بشنوم تا لبیک بگویم و إلّا چه لبیکی بگویم؟! این، عبد است. ✍️دویست وشصت و پنجمین درس اخلاق( وارث) @Asemani_bashim @saatibarayagha