اگر توفیقی از خدمت برش گردد نصیبم چه خوش میگردم و گردم فقط گِرد حبیبم مرا کاری نباشد با کسی دیگر چه خواهم کسالت میخرم بر جان که باشم با طبیبم چه شیرین شور شیدایی درون جان نشیند در آن وقتی که آید در نظر یار شبیبم خبر آمد زمین خاکیان ماوای یار است نشانی جویم و گویم به یاران من غریبم به هر سوی زمین دنبال او "مشتاق" دیدار دگر جنت نمیخواهم گریزان سوی سیبم سلام الله علیه