دیشب نشستم اشک را تقطیر کردم
این دیده ی آلوده را تطهیر کردم
ویران ویرانم، خراباتی مکانم
آباد آبادم نما؛ تغییر کردم
بس قصه از تو گفته ام که مهربانی
صد آیه در شأن شما تفسیر کردم
گفتم عزیزی و شریفی و کریمی
از تو به آقای جهان تعبیر کردم
خوش خط نوشتم نامتان هر جا که رفتم
وآن خط زیبا را بسی تکثیر کردم
آه ای امام من، دلم پر گشته از غم
دیر آمدی و من خودم را پیر کردم
در حق تو حقا مقصر بوده ام لیک
از من گذشتی هر زمان تقصیر کردم
از بس بزرگی و بلندی در نگاهم
هر کوه و سروی دیده ام تحقیر کردم
من غیر تو پشت و پناهی می نخواهم
یارم تو بودی هر کجا که گیر کردم
نعم الامیر من تویی یا صاحب الامر
بئس العبید تو منم، تنظیر کردم
رویت ندیدم لیک با کلک خیالم
در دل رخ ماه تو را تصویر کردم
گویا مقدر نیست هنگام تو باشم
با تو گله از حکمت تقدیر کردم
من سینه چاک داغ زهرا بودم وبس
تنها شما را مدح یا توقیر کردم
از لطف تو بود آنچه میگفتم به مردم
گر اندکی در قلبها تأثیر کردم
باری بیا و امشب از حامدرضا باش
تا صبح فردا بلکه من تغییر کردم
#حامد_رضا_معاونیان
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat