#سلام_بر_ابراهیم ✋🌻🌹
قسمت دوم
🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار "
#شهید_ابراهیم_هادی "
✅ زندگینامه😊
سلام دوستان ☺️ میخوام این قسمت رو خودم براتون تعریف کنم😃
💥 من متولد اول اردیبهشت سال 1336 در محله شهید آیتالله سعیدی حوالی میدان خراسان هستم.
من چهارمین فرزند خانواده بودم. با این حال پدرم، مشهدی محمدحسین، به من علاقهی خاصی داشت.🙃
من هم منزلت پدر خودم رو به درستی شناخته بودم.😊 پدری که با شغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت نماید.
💥 نوجوان بودم که طعم تلخ یتیمی را چشیدم.😔 بعد ازاون دیگه تصمیم گرفتم مثل یه مرد زندگی کنم یعنی یه جورایی زود بزرگ شدم.😊
دوران دبستان را به مدرسهی طالقانی رفتم و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریمخان زند.
سال 1355 توانستم دیپلم ادبی رو کسب کنم.☺️ از همان سالهای پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کردم.
در هیئت جوانان وحدت اسلامی حضور پیدا میکردم. همراهی و شاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری خیلی خیلی در رشد شخصیتی من تاثیر داشت.🌹🍃
💥 در دوران پیروزی انقلاب، در حد توان خودم ظاهر شدم و هرکاری تونستم انجام دادم.
همزمان با تحصیل به کار در بازار تهران مشغول بودم. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل شدم.✍
شغل معلمی رو خیلی خیلی دوست داشتم و همه تلاشم رو میکردم تا دانش آموزانم به بهترین شکل تعلیم ببینند و تربیت بشوند.🙂
اهل ورزش بودم.💪 با ورزش پهلوانان یعنی ورزش باستانی شروع کرد.🏋 میگن توی والبیال و کشتی عالی بودم😉 هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشیدم و به لطف خدا مردانه ایستادم.😊
(اینجا رو من میگم!! چون خود داداش ابراهیم اهل تعریف نیست!!!👇👇
مردانگی او را میتوان در ارتفاعات سر به فلک کشیدهی بازیدراز و گیلانغرب تا دشتهای سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسههای او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی میکند.)
💥 در والفجر مقدماتی، پنج روز به همراه بچههای گردانهای کمیل و حنظله در کانالهای فکه مقاومت کردیم اما تسلیم نشدیم!! اصلا مگر در قاموس شیعه و درمکتب حسین (ع) تسلیم شدنم هست!!!!!!!!
سرانجام هم در 22 بهمن سال 1361 بعد از فرستادن بچههای باقیمانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شدم😇🙂. دیگر کسی مرا را ندید. من به آرزوی خودم رسیده بودم😍
همیشه از خدا میخواستم گمنام بمانم، چرا که گمنامی صفت یاران محبوب خداست.
خدا هم دعایم را مستجاب کرد. سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده ام❤️ مانند مادرم که دربقیع غریب و گمنام است ولی مانند چراغی روشن برای شبهای ظلمانی عالم است💔
ازقسمتهای بعد دوستانم قراراست برایتان ازمن بگویند. اما هرچه هست و بود لطف خدا بود❤️❤️❤️
🍃🌹🍃 پایان قسمت دوم
#ادامه_دارد🙂
‹بیتابان برگشت مولا›