.
#اربعین
چهل روز از برادر بی خبر بود
فقط با نیزه او همسفر بود
شبیه مادرش افتاد بر خاک
چهل دفعه ولی او پشت در بود
مصیبت دیده او از خردسالی
که زینب دائما خونین جگر بود
سپر بود هر کجا وقت کتک ، پس
کبودی های زینب بیشتر بود
نشسته کرد اقامه او صلاتش
که درد کعب نی ها دردسر بود
همه گفتند زهرا در خرابه است
همان لحظه که دستش بر کمر بود
ز بام آتش به سمتش پرت کردند
میان کوچه های پر خطر بود
تمام بچه ها را خواب می کرد
نگهبان همه شب تا سحر بود
چهل روز از فراق کربلا سوخت
تمام حاصل او شعله ور بود
رسید و روی خاک افتاد و غش کرد
چهل رو از برادر بی خبر بود
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مجید_احدزاده
...___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.