. چکامه ی اشک من آهنگ اذان را دوست دارم صفای بی کران را دوست دارم به شب های مناجات و عبادت نسیم آسمان را دوست دارم بهار بی خزانِ بندگی هاست بهار بی خزان را دوست دارم نکردم بندگی امّا بدانید خدای مهربان را دوست دارم میان سجده های بی قراری سرشکِ بی امان را دوست دارم به پاس حرمت شب زنده داران مناجات نهان را دوست دارم خدا را میهمانیم و در این ماه حضور میهمان را دوست دارم کنار سفره ی مهمانی خویش وجود میزبان را دوست دارم کنار لاله ی سرخ شهیدان شمیم ارغوان را دوست دارم برای اُنس با مولای خوبان مفاتیح الجنان را دوست دارم گدای کوی جانانم همیشه امام انس و جان را دوست دارم به دنبالش روانم در همه عمر امیر کاروان را دوست دارم فغان و آه دارم بهر وصل اش من این آه و فغان را دوست دارم به شوق دیدن آن بی نشانه حریم بی نشان را دوست دارم جهان منزلگه یار است یاران بدین خاطر جهان را دوست دارم اگر در انتظار او نشستم بدان صاحب زمان را دوست دارم بُوَد کرب و بلا چون بوستانم هوای بوستان را دوست دارم به یاد کربلا و اشکِ زینب سرشک عاشقان را دوست دارم برای ناله های نینوایی صدای ناتوان را دوست دارم بگو ای «یاسرِ» بیچاره بازآ من اینگونه بیان را دوست دارم ** «یاسر»✍ .