زیر سایه ی دین هست که همه ی مردم بهرهمند میشن و همه چی عالی و متعالیه... ولی خوب حضرت شیخ خودت که بهتر میدونی ظهور وقتی اتفاق می افته که به قول گفتنی چهار نفر باشن امامشون رو یاری کنن برای حکومت داری! یعنی به قول شما اقتصاد دینی بلد باشن، سیاست دینی بلد باشن، روانشناسی و فلسفه ی ديني بلد باشن...
نذاشتم ادامه بده و معترض گفتم:
_خوب مگه ما ادعا نداریم انقلاب ما مقدمهی ظهور هست کو پس کو!!!!
شیخ مهدی گفت:
_اول شربتت رو بخور دهنت شیرین بشه...
بعد هم گفت:
_حالا چون شما خبر نداری که دلیل نمیشه بگیم هیچ کاری نشده اخوی... بععععله کم کاری هست قبول! دستای پشت پرده تلاششون رو میکنن که کاری پیش نره قبول! اما دیگه اینجوریم نیست بگیم هیچ کاریم نکردیم و دست روی دست گذاشتیم! ما توی همین زمونه هم با همین وضعیت که گفتی افرادی رو داریم که مجموعه ی آموزشی قوی دارن با همین رویکردها... طلبه های متخصصی که تمام ابعاد دین رو در نظر میگیرن نه فقط یه بخش خاص! از دکتری اقتصاد اسلامی گرفته تا سیاست و روانشناسی اسلامی و فلسفه ی اسلامی و....
باورم نمیشد!!! گفتم:
_حاجی جدی میگی واقعا هست!!!
با لبخند سری به نشانه ی تایید تکون داد و گفت:
_البته هنوز هم آدم های منفعت طلبی هستن که میگن طلبه چکار داره به این حرفا!!! این آخوندا به همه چی زندگی آدم کار دارن! ولی خوب معلومه که غرضشون چیه! منفعت شخصی خودشون! اما هستن هر چند اندک کسانی
مثل علامه مصباح که درک درستی از دین دارن و چنین مجموعه ی آموزشی قوی رو راه اندازی کردن...
با این حرف شیخ مهدی انگار تمام نداری ها و فشارهای سخت اول زندگیم رو یادم رفت، کلی ذوق کردم و انگیزه گرفتم که منم یکی از همین طلبه ها باشم...
خیلی جدی تصمیم گرفتم منم عضوی از مجموعشون بشم با همون حالت شعف که لیوان شربت رو سر میکشیدم و دلم احساس خنکی دلچسبی رو حس کرد، پرسیدم:
_حاجی کجاست این موسسه و مجموعه ای که میگی؟! شرایطش چه جوریه؟!
شیخ مهدی در حالی که لیوانهای شربت رو جمع میکرد و بلند میشد گفت:
_خیلی دور نیست قم المقدسه...
تا اسم قم اومد هم خوشحال شدم...هم دلم لرزید...اگه فاطمه همراهم نیاد چی...
اگه بخواد پیش خانوادش بمونه... اگه خانوادهامون مخالفت کنن!!!
مثل اینکه این چالش زندگی ما تمومی نداره...
این فکرها حالت چهره ام رو دوباره ریخت بهم، که مهدی انگار فکرم رو خونده باشه گفت:
_تویی که من میبینم برای رسیدن به خواسته هات همیشه تلاش کردی، نگران نباش به قول گفتنی یا راهی خواهی یافت یا راهی خواهی ساخت...
بعد هم به شوخی گفت:
_هر چند که طول میکشه جاده جدید به قم بسازی!صبر لازم است صبر...
و ادامه داد:
_حالا قیافت رو درست کن!! خوبه اومده مهمونی...
🌱ادامه دارد....
🌱نویسنده؛ سیدهزهرا بهادر
🌱
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌱🌱🌱🌱🌱🌱