#داستانک
#ولادت_حضرت_معصومه
هفتمین امام مان، کافی بود دستهایش را به طرف آسمان دراز کند و "یاالله" بگوید، دل آسِمان فرو میریخت و از صمیمِ دل بارانش را به زیرِ قدمهایش میریخت. تمام گلبوتهها، حسرت آن را داشتند که صورتشان به قدوم آن حضرت مزیّن شود و هر پرندهای آرزو داشت که مرغِ آسمانِ خانۀ او باشد.
نجمه خاتون هم احساس عجیبی داشت؛ گویی در خود نمیگنجید. مولودِ تازه
میآمد تا خدا به خاطرِ او، یک دَر از هشت درِ بهشتِ خود را به او هدیه کند و قم، مدخلِ بهشت باشد. قرار بود صاحبِ دختری شوند که شفیعۀ روز قیامت باشد و آبِروی دهر و معصومۀ زمان؛معصومهای که وامدار مادرش حضرت زهرا(س) باشد و عمّهاش زینب کبری؛معصومهای که باید مثلِ یک نگین بدرخشد و بهشت را تقدیم اهالیِ ولایت کند.
برخیز جبرئیل! کلبۀ باصفای امام موسی کاظم(ع) را نورباران کن! برخیز و بگو که فوجفوج، حوریان بهشتی، برای نجمه خاتون نازل شوند و ملائکه با دستانی پر از "سُندُس"و"طوبی"خانۀ امام موسیبنجعفر (ع)را گلباران کنند.
شب حال و هوای دیگری دارد و آسِمان، تمام ستارگانِ خود را به زیرِ پاهای زمین ریخته است و دریاها، همه مملو ازحضور ستارگان شدهاند. زمین، نورباران میشود. ماه به تمام کوچههای مدینه سَرَک میکِشد. باران، نمنمک میبارد؛ نسیم ملایمی کوچهپسکوچههای مدینه را جارو میکِشد. "یاکریمها"، نغمۀ شادکامی سرمیدهند که ناگهان صدای صلوات، سکوتِ شب را میشکند و فاطمه معصومه(س) متولد میشود. پدر وضو میگیرد و قطرات آب از سرانگشتانش به زمین میریزد. به خانه برمیگردد. نوزاد را بین دو دست میگیرد و قطره اشکی در صورتش میدرخشد: اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین
#فدای_دخترم
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr