أین صاحِبُــنا؟!
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان ﷻ 💥جناب سیدبن طاووس اطبا و جراحان بغداد را را هم با نفوذ
(قسمت سوم): ﷻ 💥صیح به طرف دجله رفتم خود را در کنار دجله شستشو کردم، غسل زیارت نمودم و ظرفی را پر از آب کردم و برخاستم که به طرف حرم مطهر ائمه اطهار علیهم السلام برای زیارت بروم. اما هنوز در خارج شهر بودم که چهار نفر اسب سوار را دیدم، که بطرف من می آیند و چون در اطراف سامراء جمعی از سادات و اشراف، خانه داشتند گمان کردم که این چهار نفر از آنها هستند. ✨💫✨ من کناری رفتم تا آنها عبور کنند ولی وقتی به من رسیدند دیدم دو جوان که به خود شمشیر بسته اند و تازه محاسنشان روییده بود و دیگری پیرمردی بسیار تمیز و نیزه ای در دست داشت و چهارمی مردی بود که شمشیر حمایل کرده و تحت الحنک انداخته و نیزه ای بدست گرفته بود. با هم نزدیک من آمدند. ✨💫✨ آن دو جوان در طرف چپ این شخص ایستادند و پیرمرد در طرف راست او ایستاد و آن مرد نیزه بدست وسط راه، در حالتی که سر نیزه را به زمین گذاشته بود ایستاد و به من سلام کردند. من جواب دادم، آن شخص به من فرمود: فردا از اینجا می روی؟ عرض کردم: بله. فرمود: پیش بیا تا زخمت را ببینم. من در دلم گفتم: اینها که اهل بادیه هستند از نجاست پرهیزی ندارند، من هم تازه غسل کرده ام و لباسهایم هنوز تر است، اگر دستشان را به من نمی زدند بهتر بود! ادامه دارد... =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝