أین صاحِبُــنا؟!
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان ﷻ ‌💥قدری ناراحت شدم چون می خواستم زیارت را تنها و با توج
(قسمت سوم): ﷻ 💥دیدم شخص عرب نیست، گفتم شاید رفته دور ضریح مطهر طواف می کند. من هم رفتم یک طوافی کردم که شاید ایشان را ببینم ولی ندیدم، دفعه دوم طواف کردم و باز ایشان را ندیدم، با خود گفتم شاید از حرم بیرون رفته. رفتم در ایوان طلا باز ایشان را ندیدم، به کفشداری گفتم: یک عربی با من آمد داخل حرم، ایشان را ندیدید؟ گفت: من همراه شما کسی را ندیدم. فهمیدم به من توجهی شده است و اضطراب عجیبی مرا گرفت. ✨💫✨ رفتم داخل صحن که شاید یکبار دیگر ایشان را زیارت کنم، ولی اثری از ایشان نبود. بنا کردم به دویدن و دیوانه وار وارد حرم مطهر شدم و رفتم بالای سر مطهر ضریح را گرفتم و دست به دعا بلند کردم و با تضرع و زاری و اصرار تمام از خدا و امام‌زمان می‌خواستم دوباره به خدمتشان برسم. عرض می‌کردم: این جوری نمی‌خواستم خدمتتان مشرف شوم، بلکه می‌خواستم شما را بشناسم و اگر آرزوی مرا برآورده نکنید ضریح را رها نخواهم کرد. ✨💫✨ ناگهان از پشت سر یک دستی آمد و انگشتان دستی که به دعا بلند کرده بودم گرفت و فشار داد و دوباره فرمود: "حاجی اسئلکم الدعاء" زود برگشتم هیچ کسی را ندیدم ولی با این جمله ایشان یک آرامش عجیبی در خود احساس کردم، مثل اینکه آب سردی رویم بریزند، یعنی به حال عادی خودم برگشتم. دانستم که لیاقت بیشتر از این را نداشتم. 📗ملاقات با امام زمان درکربلا ص ۸۲ =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝