علی که رشته ی خلقت به دست قدرت اوست مقدرات جهان بسته بر نظارت اوست مقام او به تصور نمی رسد که خیال شکسته بال تر از اوج بی نهایت اوست علی که هرچه که خوبی است توأمان دارد علی که هر چه که پاکی است در طریقت اوست علی که حج و نماز و دعا و صبر و رضا ست علی که آینه ی کفر و دین مودت اوست علی که نقطه ی باء است باء بسم الله علی که شرط قبول عمل ولایت اوست @hosenih غدیر فصل خطاب است بر کبیر و صغیر که حرف اول آخر فقط محبت اوست نهاده کیسه خرما به دوش در پی کیست؟! شهی که تکه ای از نان خشک قسمت اوست لباس وصله بر اندام هیچ شاهی نیست که همترازی با اهل فقر عادت اوست همان علی که به هنگامه ی رکوع نماز زکات چشمه جوشنده ی سخاوت اوست همان علی که برای نشاط طفل یتیم خمیده مرکب بازی بلند قامت اوست همان علی که علمدار فتح خیبر شد همان علی که ظفر وام دار رٱیت اوست همان که تیغ اگر خورد پای پس نکشید همان علی که احد جلوه ی اطاعت اوست چنانکه در تب و تاب نبرد ثابت کرد که ذوالفقار برازنده ی شجاعت اوست دلاوری که چنان او نزاده مادر دهر امیر مقتدری که کرم سجیت اوست همان علی که به خندق خلوص ضربت او نماد روشنی از قله ی عبادت اوست حماسه واژه ی گنگی است در نبرد علی به وقت جنگ زمین عرصه ی قیامت اوست همان علی که اگر فتح کرد یک تنه کرد همان که چشم فلک خیره بر رشادت اوست اگرچه خفته جهان بود خفت جای نبی که ترس واژه ی بی معنی هویت اوست به کهکشان علی هر ستاره خورشیدی است علی که نور تر از نور واقعیت اوست کمال هرچه کمال و جمال هرچه جمال چکیده از سر انگشت با کرامت اوست خدا که گنج نهان است رخ نموده در او علی تجلی انسانی حقیقت اوست حقیقتی که به خون غرقه گشت در شب قدر حقیقتی که به دلها غم شهادت اوست به فکر قاتل خود نیز بود و وا عجبا از آن امیر دلیری که عدل خصلت اوست زن یهودی و خلخال و آه تلخ علی دلیل تلخی این آه تلخ غیرت اوست نه از علی نتوان دید ظلم بر موری از آن علی که جهان در کف کفایت اوست عقیل عدل علی را چشیده است و زمان هنوز در عجب از جلوه ی عدالت اوست به غیر گوهر از آن لب نکرده بذل علی به گونه ای که بیان قاصر از فصاحت اوست علی که هر چه که گفتیم از فضایل او به قدر سایه ای از کاروان شوکت اوست به جز کلام خدا ,آیه های روشن وحی کدام جمله سزاوار وصف و مدحت اوست جهان ندیده چنان او امام مظلومی هر آنچه مانده ز اسلام رنج ومحنت اوست به شقشقیه قسم خار در میانه ی چشم چو استخوان به گلو باز گوی غربت اوست چه غربتی که فقط چاه همدمش شده بود چه غربتی که فقط مرگ خواب راحت اوست به پشت در که رسید اشک شد به گونه چکید چو دید دختر یاسین پی حمایت اوست گرفته قاطبه کفر تازیانه به دست به خون کشیدن آیات وحی نیت اوست کسی نبود بگوید مزن حرامی پست که این کبوتر زخمی تمام عزت اوست @hosenih علی شکست در آن صبر ناگزیر که دید تلاش دشمن غدار هتک حرمت اوست از این عریضه ی غم بار و تلخ می گذرم از این عریضه که مردن سزای صحبت اوست نباشد آنکه نبیند علی ولی خداست بمیرد آنکه به دل در پی عداوت اوست هزار شکر خدا را که شیعه ایم و هنوز هر آنچه لطف به ما می رسد به برکت اوست به نام نامی زهرا قصیده خاتمه یافت که نام فاطمه باب شروع رافت اوست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e