. خورشید روز و شب رقیه، ای قاری سورۀ تبارک جواب بده یه سؤالو بابا: مَنِ الَّذی قَطَعَ وَریدَک نکنه سری که رو نیزه‌ها بود (تو بودی)۳ نکنه تنی که تُو بوریا بود (تو بودی)۳ حرف بزن، بابا جواب بده تشنمه، یکمی آب بده خیلی دلم گرفته، خیلی حالم خرابه کاشکی مدینه بودیم، نه توی این خرابه ……………………….. محلّه‌های یهودی بابا، محل به دخترت نذاشتند برا پذیراییِ از ما، چیزی به غیرِ سنگ نداشتند نکنه سری که گریه کرد برام (تو بودی)۳ اونی‌که‌ازآسمون‌می‌زدصِدام (تو بودی)۳ شب توی، خرابه سردمه نیم‌نگات، دوای دردمه بابای مهربونم، دوریت برام عذابه کاشکی مدینه بودیم، نه توی این خرابه ……………………….. آروم‌ شدم تا که همه گفتن: پیش تو با سر اومده بابات خرابه رو چراغونی کردی، با سرخیِ خونِ روی لب‌هات نکنه بابا توی طشت طلا (تو بودی)۳ مسافر غریب شام بلا (تو بودی)۳ چوب می‌خورد، روی لبت بابا سنگ می‌خورد، رو سرِ بچه‌ها گریه چه بی‌امونه، روضه چه بی‌حسابه کاشکی مدینه بودیم، نه توی این خرابه 👇