خستهام، خسته؛ بیایید و به دارم بزنید
خطّ بطلان به دل لیل و نهارم بزنید
مثل پاییز بیفتید به جان چمنم
چنگ بر دامن سر سبز بهارم بزنید
گر چه خوردهست دلم، زخم جفاکاریتان
نمکی باز به زخم دل زارم بزنید
تا که از حلق شما شعله کشد آتش طعن
دمبهدم، نیش، چنان عقرب و مارم بزنید
هیزمی تر به شما دادهام آیا که چنین
شعلهها بر جگر و ایل و تبارم بزنید!؟
میشوم بر سرتان، صاعقهی خشم، مباد!
ماه را بر سر بام شب تارم بزنید
میزبان سرتان، سنگ اجل باد، اگر
از سر راه عزیزم، به کنارم بزنید
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_گروه_عاشقانه_شاعران
۱۴۰۳/۰۸/۲۶