❤️ سلام خدمت دوستان عزیزم در مورد چالش مهربانی فقط آقا امام رضا که واقعا رئوفن تازه از پیششون برگشتیم و به همتون دعا کردم قربون شون برم این قدر مهربونن که من همیشه میگم ما هرموقع پیششون میریم شرمنده تر از قبل برمون میگردونن این قدر که به زائر هاشون لطف دارن اگر هم خواسته ایی داشته باشی و برآورده نشه طور دیگه برات جبران میکنن تو همین سفر خواهر و دختر خواهرم تا حالا غذای حضرت را نخورده بودن از طریق سامانه ثبت نام کردیم که اسممون در نیومد ی شب ساعت 12 از حرم برمیگشتیم ی آقایی منو صدا زد و ی فیش به من داد برای 2 نفر خواهرم هم همزمان رسید اون آقا گفت این خانمها با شما هستن گفتم بله ی فیش هم به خواهرم داد خلاصه 5 نفر بودیم 4 تا غذا بهمون دادن ومن خیلی خوشحال شدم که خواهرم و دخترش که غذای حضرت را تا حالا نخورده بودن مهمون حضرت شدن وکلی ازشون تشکر کردیم 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 سلام روزتون بخیر در مورد چالش مهربونیتون میخواستم بگم پسر منم مریض واز نوزادی مجبور بودیم به استان های هم جوار برای دوا ودرمان بریم وما وسیله درست و حسابی نداشتیم و دوستای همسرم وقتی می‌فهمیدند ما می‌خواهیم بچه رو ببریم دکتر بزور ماشینشون رو میدادن به ما به همسرم میگفتم ماشین نگیر اگه خدای نکرده اتفاقی بیفته یک عمر شرمنده هستیم خلاصه یکبار بچه رو داشتیم با نیسان می‌بردیم دکتر دوست شوهرم زنگ زد و گفت چرا نیومدی ماشین رو ببرید همسرم گفت خانمم قبول نمیکنه از شوهرم پرسید الان کجایید گفت فلان جا باور نمی‌کنید با سرعتی اومد و مارو پیاده کرده ماشین صفرشو دادبه ما وگفت هر اتفاقی هم بیفته فداسرتون وقتی بچه رو بردیم دکتر گفت بچه باید بستری بشه ما مجبور بودیم شبو تو ماشین پشت در بیمارستان بخوابیم تا فردا بچه رو سریع بستری کنیم شب سردی هم بود اگه می‌خواستیم تو نیسان بخوابیم بچه سرماهم می‌خورد من همیشه دعاشون میکنم ولی فامیل هیچوقت یه تعارف هم نکردن میگفتن اگه ماشینتون خوب نیست با اتوبوس برین با خودشون نمیگفتن آخه بچه مریضو چطور با اتوبوس ببرن😭خدارو شکر الان به برکت پسرم وسیله خوب داریم و یکی دوبار هم دادیم به کسی که نیاز داشته مثل خودمون 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 سلام و عرض ادبو ارادت باارزوی سلامتی و دل خوش و عاقبت بخیری و ارامش برای ادمین و حبیبه خانم و همه اعضای گروه من چالشتونو میخواستم شرکت کنم فرد مهربون زندگی من معلم پرورشی من در دوران راهنمایی هست یه بار اردوی خارج از شهر گذاشتن با قطار ب زیراب قرار شد از هرکلاس ۳نفر از دانش اموزانی ک از نظر اخلاقی و درسی نمونه هستنو انتخاب کنن منو خواهرم ۲قلو بودیم حقیقتا خواهرم هم تو درسو انظباط نمونه بود ولی من درسم در حد متوسط بود خانم صیادی معلم پرورشی عزیزم ک ان شاالله هرجا هستن حاجتشون روا باشه و تنشون سالم یه روز اومدن تو کلاس ک نفرات انتخاب شده رو معرفی کنن اسم یکی از دوستامو گفتن من تو دلم گفتم حقا ک الان حق خواهرم هست ک انتخاب بشه و اصلا امیدی نداشتم ک منم انتخاب کنن چون دانش اموزای بهتر از من تو کلاس بودن واگر خواهرمو ب تنهایی انتخاب میکردن از نظر روحی خیلی اسیب میدیدم چون درعالم بچگی همه دوستان میدونن ک این اردوها بخصوص ک با قطار باشه و خارج از شهر چقدر لذت داره والبته اگر یه قل اردو رو بره اون یکی نره به دومی خیلی از نطر روحی فشار میاد من ناامیدانه منتطر معرفی نفرسوم بودم ک دیدم اسم منو گفتن اون روز من مطمئن بودم ک ایشون با مهربونی و لطف صرفا برای اینو درک کردن ک اگر خواهرم میرفت من نمیرفتم خیلی غصه میخوردم فقطو فقط با دلسوزی و مهربانی منو انتخاب کردن و ایشون همیشه مهربانیشون درخاطروقلب من نقش بسته ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽