🔰 ✍ سلام همه چی از همینجا شروع شد منی که آهنگ گوش دادن عادت هرروز و هر شبم بود بدون آهنگ نمیتونستم زندگی کنم درس،غذا،مرتب کردن اتاق،همه و همه با آهنگ بود. چادری بودم حجاب داشتم ولی نمیدونستم چرا نماز میخوندم ولی نمیدونستم چرا اصلا با شهدا آشنایی نداشتم و هیچی دربارشون نمیدونستم تا اینکه یه روز از طرف مدرسه رفتیم راهیان نور از اونروز که برگشتیم انگار همه وجودم جا مونده بود منی که مامانی بودم و نمیتونستم یه روز از مامانم دور باشم وقتی که داشتیم از اونجا برمیگشتیم انگار داشتم از جایی که بهش تعلق دارم میرفتم به یه جای غریب انگار کل وجودم و جا گذاشتم و فقط جسمم برگشت از اونجا انگار که قلبم مونده بود پیش شلمچه و طلاییه و ... از اونجا بود که عوض شدم هدفم رو از چادر سر کردن فهمیدم فهمیدم این شهدا برای چادر حضرت زهرا(س)شهید شدن و ما باید یادگارشونو نگه داریم از اونجا بود که دیگه آهنگ گوش ندادم نه اینکه دلم نخواد نه آهنگ و که میزاشتم حس میکردم اصلا دوسش ندارم باهاش آرامش نمیگیرم نمیتونم تحملش کنم رو آوردم به مداحی یادم افتاد به مداحی که توی راهیان نور حاج آقا میزاشت (زندگی حکمت داره_یه سلام که میدم روبه حرم) خیلی باهاش آرامش میگرفتم سرچ کردم توی اینترنت و دانلودش کردم چند تا مداحی دیگه هم دانلود کردم بعد از اون کل پلی لیست گوشی من شد مداحی مداحایی که اصلا نمیدونستم کی هستن و نمیشناختمشون ولی الان با صداشون با خوندنشون از اهل بیت آرامش میگیرم انگار یه منِ دیگه بوجود اومد که توی ۲۹ بهمن سال ۱۴۰۱ بدنیا اومده