علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود.
عشق به امام و ولایت_مداری،
مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و
#شهادت حسرتی بود بر دلش
راه را شناخته بود که وقتی خبرهای
#سوریه را شنید خود را آماده کرد برای رفتن.
جواب سوال تمام آنهایی که می گویند
#مدافعان_حرم چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر
#امام_حسین گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند .شما چه جوابی خواهید داد؟»
روزگار عجیبی ست.برای حسین و
#کربلایش دل می سوزانیم و
#اشک میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان و آرام خود را به سایه می کشند
وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه ،
دست می زدند برای
#اسرای_کاروان.
نکند مسیرمان از همان دروازه بگذردو حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند
کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای
#زینب می کنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده،حتی دختر هایشان...
مثل
#علیرضا که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند:
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم
بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم
اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش
#دختر منتظرش برگشت...
این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به
#عباس و
#علی_اکبرهای هیئت...
این روزها زینب می خواند
#هل_من_ناصر_ینصرنی؟
✍نویسنده :
#طاهره_بنایی منتظر
🕊به مناسبت سالروز شهادت
#شهید #علیرضا_قنواتی