بوسه ای تیر سه شعبه به گلویت زد و رفت حرمله آمد و یک تیر به سویت زد و رفت آتشی خنده ی تو بر دل بابا زده بود دم آخر پدرت بوسه به رویت زد و رفت راس تو بر روی نیزه چه منور شده بود یک نسیم آمد و یک شانه به مویت زد و رفت سند غربت مولا به خدا خون تو بود خون تو شعله به عقبای عدویت زد و رفت به روی نی سر عباس نگاهش به تو بود عطشت ضربه ی سختی به عمویت زد و رفت دم آخر به ملاقات تو مادر آمد آمد و بوسه به آن روی نکویت زد و رفت