⇦🕊
#قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هشتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
*نمیدونم اونایی که تو حرم هستند چه روضه ای رو امشب میخونند، فرمود: هر کس شب جمعه اومد حرمم روضه جوونمو نخونه، زائر حرمم؛ مادرم فاطمه است، طاقت نداره....
باید ابی عبدالله را یاری کنی احساس کنی حسین ویژه بهت نگاه کرده ، تو همه ی روضه های کربلا، روضه ی جوان امام حسین دو بعد داره؛ موقعی که اومد بره میدون اجازه بگیره؛ زن و بچه اومدن دورش رو گرفتند؛ فرمود: رهاش کنید علی اکبر رو "هُوَ مَمسوسٌ فِی ذات الله".... همین بابا وقتی فرستاد بچه اش رو میدان، دیدند دنبالش میدوه، محاسنش رو به دست گرفت، خدا! شاهد باش شبیه ترین فرد به رسولت را میفرستم میدان....
شیخ حرّ عاملی میگه: صدا زد: بابا! خداحافظ منم رفتم... ابی عبدالله رسید، "ثمره وجودتون وقتی راه میره بابا کیف میکنه خدا نکنه خار به پاش بره" وقتی نگاه کرد ابی عبدالله بدن علی قطعه قطعه روزمین.... ابی عبدالله از اسب پیاده شد با پای خودش تا بدن برِ.... دشمن نگاه می کنه حسین چه حالی داره، دیدند حسین رو زمین افتاد دیگه طاقتی در زانوها نبود تا رو زمین افتاد همه هلهله کردند....*
خواست با دستش ببندد پلک اکبر را نشد
خواست تا با گریه شوید پلک اکبر را نشد
روی زانو با دست و پا رسیده برسرش
خواست زینب نشنود لبخند لشکر را نشد
گفت بابایی بگو... امّا فقط یک با شدی
هر چه می کوشید گوید حرف آخر را نشد
*دیدند دست میکنه توی دهان لخته های خون رو بیرون میکشد....*
با دو انگشتش میان حلق دنبال چه هست
خواست بیرون کشد یک تکه خنجر را نشد
خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشد
خواست بابا هم کشد دست خواهر را نشد
غیرتی اش کرد شاید چشمها را وا کند
هی نشان می داد خاک روی معجر را نشد
خواست بردارد از این پاشیده در آغوش خویش
دست را، پا را ،تن را، سر را نشد
*دید بدن داره به هم میریزه.... علی اکبرم گل پرپرم....*
بالای نعش تو پسرم میخورم زمین
آتش گرفته این جگرم میخورم زمین
مویم سپید گشته چنین قد کشیده ای
حق دارم ای پسرم پدرم میخورم زمین
دست خودم نبود که با زانو آمدم
پیچیده درد درکمرم میخورم زمین
امروز روز جشن زمین خوردن من است
کف میزنند دور و برم میخورم زمین
با پهلوی شکسته تو زنده میشود
داغ مدینه درنظرم میخورم زمین
با هر تکان تنِ تو زهم باز می شود
جسم تو را چگونه برم میخورم زمین
*هفت مرتبه از پرده ی جگرش ناله زد" وَلَدی عَلی، ثَمَرَةُ فُؤَادِی...."
دلی که بیقراره
تو آسمون کربلا،پردرمیاره
گاهی میره تو میدون
می بینه یه بابایی پریشون
کنار گل پرپرش
اکبرش
زمین گیره
دیگه از زندگی سیره
داره از غصه می میره
صدا میزنه: جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بردر خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بردر خیمه رسانم
________________
#حاج_محمد_طاهری
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبرر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com