آه و سوزهايم گم نبود پيرهن گم كرده ‏ام همرنگ خاك پيرهن ، زخمى و خونى ، چاك چاك پيرهن ساده ، صميمى ، بی ريا پيرهن تن پوش مردان خدا پيرهن بوى خدا مى‏داد حيف بوى دشت نينوا می ‏داد حيف پيرهن بى تو دلم طوفانى است چشم ‏هايم باز هم بارانى است پيرهن دل با غم تو آشناست دل اسير غربت آئينه ‏هاست باز من چوب ملامت می خورم بى تو از پشتم جراحت می خورم پيرهن زخم زبانم می ‏زنند باز هم آتش به جانم می ‏زنند « فاو» تا « فاو» اين دلم در شيون است صد « شلمچه » درد امشب با من است ... عشق زير آتش خمپاره ماند بينوا دل ، باز هم بيچاره ماند 🔹@bakeri_channel ایتا👈 🔹@bakeri31 سروش 👈