تقدیم به سردار بی نشان لشکر قهرمان عاشورا🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 آفتاب بدر ☀️ ای آفتاب بدر . شدی خونفشان چرا ؟ وی شاهباز ماه نظر . بی نشان چرا ؟ از دجله می گذشت مگر راه آسمان ؟ کردی به قعر دجله چنین آشیان چرا ؟ بودند جسم و جان تو بار گران مگر ؟ حتی نیامد از تو کمی استخوان چرا ؟ اینجا نبود محرم رازت مگر کسی ؟ کردی به آب دجله رخ از ما نهان چرا ؟ قابل نبود این دل شیدای خاکیان ؟ منزل گزیده ای به دل آسمان چرا ؟ خیبر شکسته بود مگر بال و پر تو را ؟ بی بال و پر زدی به دل دشمنان چرا ؟ بالت حمید بود و پرت بود مرتضی ، در هم شکست بال و پرت همزمان چرا ؟ داغ حمید کم به دلت زد شرر مگر ؟ آتش زدت شرار غم یاغچیان چرا ؟ تا بدر بهر بحر وجودت کرانه بود ، گشتی به بدر هور صفت بی کران چرا ؟ سر ساختی سپر به بلا روز ابتلا ، کردی سپر به تیر قضا جسم و جان چرا ؟ گیرند دیگران سپر از بهر حفظ سر ، کردی تو جان و سر سپر دیگران چرا ؟ داغت چو داغ لاله به دلها شرر فکند افکند سایه بر سر دلدادگان چرا ؟ کردند جام زهر به کام مراد تو ؟ از ناکسان گلایه چه سان ، از کسان چرا ؟ گویند سرو سر به خزان خم نمی کند ، جان حمید ، سرو قدت شد کمان چرا ؟ سروده ی جانباز ۸ سال دفاع مقدس استاد حمید مصطفی زاده 🌹🌹🌹