🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋 🦋 ﷽ ۲۶ ❇️روایت بیست و ششم °•🦋 سرِ کلاسِ عربی نشسته بودیم. صرف و نحو درسِ محبوبِ خیلی هایمان نبود. خصوصا من که تجربه ی کلاس تلخ و خشکی از عربی مدرسه به همراهم بود. °•🦋 حوزه عربی را از نقطه ی صفر شروع می کرد و چند سالی یکی از درسهای ثابتمان بود. اما اینجا کلاس عربی رنگ و بوی دیگری برایم گرفته بود. یک روز همان ترم های آغازین استادی سر کلاس آمد و درس مضاف و مضاف الیه را آغاز کرد. °•🦋 "مضاف و مضاف اليه: هر گاه دو اسم در كنار هم قرار بگيرند به طوري كه اسم اول به اسم دوم اضافه شده باشد يعني اسم اول متعلق يا مختص اسم دوم باشد به اسم اول مضاف و به اسم دوم مضاف اليه گفته می شود." بعد لبخندی زد و گفت حالا نکته ی شیرینی برایتان می گویم اگر صلواتی بفرستید. همه ی کلاس صلوات فرستادند. °•🦋 استاد گفت: می دانید که مضاف در معرفه و نکره بودن از مضاف إلیه خود تبعیت میکند. یعنی اگر مضاف إلیه معرفه باشد، مضاف هم معرفه می شود. حالا شما میشوید غلام و اضافه می شوید به اسمِ معرفه ی علی(امیرالمؤمنین عليه‌السلام). غلامی که ناشناس در این عالم بود حالا بواسطه ی اضافه شدن و نسبت و تعلقی که با امیرالمؤمنین علی(عليه‌السلام) پیدا می کند، معرفه می شود. شناس می شود، جایگاهی در این عالم پیدا می کند... °•🦋 کسی که با امام نسبتی پیدا می کرد و متعلقِ به او می شد، بواسطه ی او برتری وجودی در این عالم پیدا می کرد و دیگر ذره ای ناشناس و نکره در این عالم نبود. شیرینی درکِ آن درسِ عربی برای همیشه در وجودم ماند. دلم خواست که نامم برای همیشه به نامِ امامم اضافه شود و مرا با او بشناسند. 🦋 ✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✍زاهده اینانلو 🆔 [کپی با ذکر منبع بلامانع است.] به 💧بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/1242038283C53201e044e