#قسمتصدوشصتوششم
به خودم جرئت و دلداری دادم که بشین.
تو میتونی. سگ باهات فاصله داره. بشین. نترس. شجاع باش.
صابسگ خم شده بود و کمر سگ و براش میخاروند!
سرش اونقدر به سر سگ چسبیده بود که نفهمیدم صدا از دهن کدوم خارج شد!
: «من خاطرات زیادی از فیلو دارم. یه بار دوستم اومده بود خونهمون. هرکاری میکرد فیلو باهاش رابطه دوستی برقرار نمیکرد.
فکر کنم بهش حسودی میکرد! ... اما معمولا با همه زود دوست میشه؛ توی همه کارا هم کمک میکنه.
( لابد مثل خاروندن پشت صاحبش، اون دوتا کاراشونو تقسیم کرده بودن.)
حتما میدونید که سگا خیلی به آدما کمک میکنن.»
_بله، اتفاقا یه سگی رو یادمه که کامل در جریان زندگی خودش و صاحبش بودم. واقعا همه تلاشش رو میکرد که صاحبش دچار هیچ مشکلی نشه... درست مثل یه همکار بود ... یادمه یبارم توی سرما از مرگ حتمی نجاتش داده بود...
اصلا فکر نمیکردم کارتون «بل و سباستین» یه روز انقدر به دردم بخوره!.
+بله، همینطوره!
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔
@basaerehoseiniyeh