#قسمتصدوپنجاهم
گفتم: «خب، این که تو میگی چه اشکالی داره؟ حتما منظور بدی نداشته. به نظرم آدم محترمی میآد.»
+محترم!؟ ... آره عزیزم برای اینکه نمیشناسیش! من مست نبودم. کاملاً متوجه بودم.
اونقدر عقل دارم که نیتش رو بفهمم.
_تو مطمئنی میدونی توی دل اون چی بود!؟
+بله من بهت تضمین میدم!
_نمیدونم! من فکر میکنم شاید سوء تفاهمه. مسئله اینه که پییر اومده کنار تو دستش رو گذاشته روی شونهت. حالا تو میگی که قصد بدی داشته. یعنی نمیفهمم چرا نباید پییر دستش رو میذاشته روی شونه تو.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوپنجاهویکم
+یعنی چی که نمیفهمی!؟ ... بیبینم، اگه پییر دستش رو یه ساعت تموم میذاشت روی شونه تو، تو خوشت میاومد!؟
_نه اصلا! ... نه تنها یه ساعت، که یه ثانیه هم همچین اجازهای بهش نمیدادم. اما من مسئلهم فرق میکنه. پییر هم هیچوقت به خودش اجازه نمیده این کار و بکنه. اما تو هیچوقت نمیتونی اثبات کنی که توی سر پییر چی میگذشته!
+خودم میدونم
_اینکه دستش روی شونه تو بوده ... من خیلی وقتا دیدهام که اغنو هم میآد و بازوی تو رو میگیره... به نظر تو فرق بازو با پنج سانت بالاترش چیه!؟ ...
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوپنجاهودوم
_به نظر من که فرقی ندارن ... یعنی اگه اینطور در نظر بگیریم که بازو با شونه فقط پنج سانت فاصله داره و همه اعضای بدن هم در چند سانتیمتری هم قرار دارن، به این نتیجه میرسیم که هیچجا با هیچجا فرقی نداره!
اشکالش چیه!؟
+اغنو با پییر خیلی فرق میکنه. اغنو آدم محترمیه. تو خودت اغنو رو میشناسی. تو تا حالا رفتار زشتی از اغنو دیدهی!؟
_به نظر من پییر هم آدمه محترمیه. من از هیچکدوم تا حالا هیچ رفتار زشتی ندیدهم. به نظر تو این طبیعیه که تو به اغنو اجازه بدی به تو دست بزنه و به پییر بگی تو آدم بیشعوری هستی و اجازه ندی!؟
+نه، که نمیشه.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوپنجاهوسوم
_همین دیگه! ... به نظر من بهترین راه برای نگه داشتن احترام هر دو طرف اینه که یه قراردادی باشه که چارچوب درستی برای این رابطهها تعریف کنه و همه از یه تاریخی خودشون رو ملزم به رعایتش بدونن. در غیر این صورت، این مسئله و ضک و ظنها همیشه هست.
+بله، باید همین کار رو کرد. تا وقتی آدمای بیشعور هستن، باید این کار رو کرد.
و با خنده ادامه داد: «حالا تو میخوای واسه این مسئله قانون تعیین کنی!؟»
_نه ... این مشکل من نیست. به من هم ربطی نداره. من فقط دیدم تو ناراحتی و چون خیلی دوست دارم به خودم اجازه دادم در این باره صحبت کنم.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوپنجاهوچهارم
_بقیه اعضای لابراتوار رو هم دوست دارم. برای همین ناراحت میشم که دربارشون بد بشنوم. یعنی چون همتون رو دوست دارم فکر کردم اگه مشکل همهست، یه فکری براش کرد.
ملیکا دست به سینه به پشت صندلی تکیه زده بود و با خنده من رو نگاه میکرد. گفت: «حالا تو میگی چی کار کنیم!؟ دو تا لیست تهیه کنیم از افراد باشعور و بیشعور!؟»
مردم از خنده.
حرفش خیلی جالب بود.
گفتم: «هرطور خودتون صلاح میدونید! گفتم که من تاحالا تو عمرم به همچین مشکلی بر نخوردم.
چون برای معاشرت قوانینی دارم که باعث میشه این مشکلات برام پیش نیاد.
اما، به نظرم کارای دیگهای هم میشه کرد که احترام آدمهای بیشعور هم نگه داشته بشه.»
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوپنجاهوپنجم
+خب یکم از قوانین خودت برای من هم بگو!
_قوانین من قوانین اسلامه. در نهایت احترام، هیچ زن و مردی که امکان ازدواج با همدیگه رو دارن حق ندارن همدیگه رو لمس کنن؛ حتی اگه یه دست دادن ساده باشه.
موقع بیرون رفتن از اتاق ملیکا تیری هم در تاریکی انداختم: «
راستی ملیکا، میدونی توی قرآن از دلایل ممنوعیت خوردن شراب چی اومده!؟ ... اینکه باعث دشمنی و کدورت بین شما میشه.»
ملیکا رو خیلی دوست داشتم؛ حتی نمیتونستم ببینم از چیزی ناراحته.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوپنجاهوششم
اون روز برای شرکت توی یه کنفرانس باید میرفتم پاریس. بلیت تِژِوِ به دست، توی ایستگاه بودم و منتظر رسیدن قطار.
قطار، طبق معمول، سر ساعت رسید.
وارد قطار شدم.
چشم راستم شماره واگن و صندلی روی بلیت رو چک میکرد و چشم چپم شماره نوشته شده بالای صندلیا رو.
از دور یه شال پر از مو، آویزون به یکی از صندلیا، توجهمو جلب کرد!
یه کم که جلو رفتم دستگیرم شد که شال مودار همانا دم یه سگ از خودراضیه که کنار صاحبش (یا دم یه سگ کنار صاحب از خود راضیش) جا خوش کرده.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوپنجاهوهفتم
از اونجایی که سگ برای فرانسویا جایگاه «فرزند» و بلکه جایگاهی عزیزتر از فرزند رو داره، بعضیا سگشون رو بدون هیچ ملاحظهای همهجا با خودشون میبرند.
با خودم گفتم: « بدبخت اونی که کنار این سگ قراره بشینه.»
خیلی زود فهمیدم اون «بدبخت» خودم هستم!
یه بار از اول تا آخر سالنا رو گشتم.
همه صندلیا پر بود.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوپنجاهوهشتم
دنبال یه نفر میگشتم که حاضر بشه جاش رو با من بدبخت عوض کنه؛ اما فایده نداشت.
به صندلیم نزدیک شدم.
با نگرانی و ناراحتی به سگ و صندلی نگاه میکردم.
صاحب سگ، یه خانوم پنجاه و پنج و شصت ساله، ازم پرسید: «اینجا جای شماست؟»
_بله، اما ظاهراً سگ شما خیلی به این صندلی علاقهمنده. اینه که من میرم یه جای دیگه برای خودم پیدا میکنم.
+اوه ... اوه ... اوه ... (مثلاً خندید!) نه ... نه ... بفرمایید. همین الان از جاش بلند میشه.
و بعد...
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوپنجاهونهم
و بعد، بدون اینکه تلاش خاصی برای تکون دادن سگش بکنه همونجوری عاشقانه زل زد به سگش.
تصور کنید؛ من سرپا وایساده بودم وسط راهروی قطار و یه خانوم هم دست به سینه با لبخند به سگش نگاه میکرد تا از روی صندلی من بلند بشه.
صاحب سگ چقدر باید بیفکر و از خودراضی باشه و سگ چقدر باید تنبل باشه و من باید چقدر بیچاره باشم که از بین اووووووون همه صندلی جام همونجا باشه!
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتم
سگ، به از کلی سیر و سیاحت و نگاه کردن من و صاحبش، پا شد. دلم تاپ تاپ میکرد.
هرچی خاطره بد از سگا داشتم یادم اومده بود.
لابد در جریان قرار گرفتهید که دو سه سال قبل یه سگ صورت یه زن رو کند و اولین عمل پیوند صورت روی اون زن فرانسوی انجام شد.
خودم رو تصور میکردم و عملای پیوند جورواجور رو که میتونست در اثر یه گاز این سگ به وجود بیاد.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتویکم
جوری روی صندلی نشسته بودم که هر لحظه ممکن بود از اون طرف بیفتم.دو تا پام رو جفت کرده بودم و چسبونده بودم به هم و درست نصف تنم وسط راهروی میانی واگن، به حول و قوه الهی، روی هوا مونده بود.
چشمم به قیافه نکبت سگ اون خانوم بود که روی زمین بین پای اون زن و صندلی جلو نشسته بود و با هر حرکتی که میکرد قلب من دوتا میشد!
+از سگ من خوشتون میآد!؟
_ببخشید!؟
+از سگا ... بدتون که نمیآد؟ ... اسم سگ من فیلوئه. خیلی مهربونه؛ نازه؛ نه!؟
_بله لابد نازه!... البته، من کلاً از حیوونا خوشم میآد ... (یهو سگه پا شد وایساد!) ... اما یه مقداری از سگا خوشم نمیآد؛ یعنی اصلاً خوشم نمیآد بیان جلو خودشون و بمالن به من ...
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتودوم
حرفم انگار به مزاجش خوش نیومد چون خودشو جمع کرد...
ادامه داد:
«سگا خیلی وفا دارن حتما میدونید دیگه!؟»
گفتم: بله بله میدونم، سگا خیلی وفا دارن به صاحبشون...
همچنان سگ در حال تکون خوردن بود و من هنوز داشتم میمردم از ترس که خدایی نکرده نیازمنده یه عمل جراحی نشم...
عمل جراحی در اثر گاز گرفتگی سگ😂
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتوسوم
فکر کنم رنگ به صورتم نمونده بود.
صاحب سگ، که به طرزی مسخره و واضح به سمت سگش عشق روونه میکرد.
فرانسویا خیلی جدی به سگاشون حس پدرانه یا مادرانه دارن و انتظار دارن همه بهبه و چهچه کنن و لابد لپ سگشون و بکشن و بگن که تا حالا توی عمرشون همچین سگ مامانی و قشنگی ندیدهان؛ حالا اون سگ هرچی میخواد باشه.
خانومانه گفت: «اما فیلوی من خیلی متفاوته.
خیلی مودبه. میدونید .... رفتارهای خیلی عاقلانهای داره! ... راستی، فیلو میتونه برقصه!»
یااا خدااا! اگه از سگش بخواد بلند شه برقصه، چیکار کنم!؟
گفتم: «حتما! خب، البته اینجا جای مناسبی برای رقصیدن نیست.»
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتوچهارم
همه حواسم به حرکات سگه بود. از ترس اینکه بیاد سمت من، پلک هم که میزد نفسم بند میاومد! اما مجبور بودم خودم رو آروم و خونسرد نشون بدم.
یاد حرفای پاسکال، یکی از استادا، افتادم که میگفت سگ ترس رو بو میکشه.
نباید ترسید اگه بفهمه ترسیدی، حمله میکنه.
سعی میکردم به سگه لبخند بزنم.
بلکه نفهمه ترسیدم! سگه دماغش رو، که کاملاً هم خیس بود، آورد جلو که خیر سرش بو بکشه.
وای ... دیگه داشت گریم میگرفت.
سگه که سگه؛ اما چقدر شعور صاحب یه سگ لازمه!
آدم بهره هوشیش در حد گل کلم هم که باشه میفهمه که شاید همه خوششون نیاد یه سگی که سرو کلش رو به هر جایی مالیده با لباس اونا صورتش رو خشک کنه!
و اما قسمت اصلی سکته کردنش هنوز مونده😂😂
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتوپنجم
... خدا ... چرا ... این صابسگ نمیفهمه!؟ ... توی اون حال و اوضاع از کنار دهن سگه صدای قدقد اومد!
توی دلم گفتم: «خرس گنده! تو سگی؛ چرا صدا مرغ در میاری!؟»
صابسگ اخماش رو کرد توی هم و بلند دادا زد: «بس کن! اینجا نه!»
_ببخشید چیزی شده!؟
+میخواد دسشویی کنه!!!!!
_آااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟!!!
خدایا ... این کار و با من نکن!
دیگه جدیجدی داره خاک بر سرم میشه.
من که اینقدر خنگ نبودم که فکر کنم صابسگ سگش رو میبره دسشویی سرپا میگیره؛ اما، از شدت وحشت و برای اینکه به بهانهای از سگ و صابسگ دور شده باشم از روی صندلی بلند شدم و گفتم: « اگه فکر میکنید بهتره ببریدش جایی ... بفرمایید!»
+نه ... نه ... اصلا نیازی نیست! فیلو میدونه اینجا جاس نیست!... بشینید!»
چشمم افتاد به ساکا و چمدونای بالای سرم؛ همه در کنار هم، بدون سگ!
اولین بار بود که دلم میخواست چمدون باشم.
وقتم تموم شد باید مینشستم!.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتوششم
به خودم جرئت و دلداری دادم که بشین.
تو میتونی. سگ باهات فاصله داره. بشین. نترس. شجاع باش.
صابسگ خم شده بود و کمر سگ و براش میخاروند!
سرش اونقدر به سر سگ چسبیده بود که نفهمیدم صدا از دهن کدوم خارج شد!
: «من خاطرات زیادی از فیلو دارم. یه بار دوستم اومده بود خونهمون. هرکاری میکرد فیلو باهاش رابطه دوستی برقرار نمیکرد.
فکر کنم بهش حسودی میکرد! ... اما معمولا با همه زود دوست میشه؛ توی همه کارا هم کمک میکنه.
( لابد مثل خاروندن پشت صاحبش، اون دوتا کاراشونو تقسیم کرده بودن.)
حتما میدونید که سگا خیلی به آدما کمک میکنن.»
_بله، اتفاقا یه سگی رو یادمه که کامل در جریان زندگی خودش و صاحبش بودم. واقعا همه تلاشش رو میکرد که صاحبش دچار هیچ مشکلی نشه... درست مثل یه همکار بود ... یادمه یبارم توی سرما از مرگ حتمی نجاتش داده بود...
اصلا فکر نمیکردم کارتون «بل و سباستین» یه روز انقدر به دردم بخوره!.
+بله، همینطوره!
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتوهفتم
سرعت قطار کم شد و صدایی از بلندگو به گوش رسید: «تا چند دقیقه دیگه به ایستگاه لو ما خواهیم رسید.»
صاحب سگ شروع کرد به جمع کردن وسایلش.
مثل اینکه همه دنیا رو به من دادهان.
حس کردم فشار خونم داره میآد سر جاش.
ظاهراً اون ایستگاه پیاده میشد؛ خدا رو شکر!
دم رفتن گفت: «باید یه چیزی رو اعتراف کنم.»
واویلا ... خدا رحمکنه! پرسیدم :« چی؟؟»
+احساس میکنم فیلو به شما علاقهمند شده.
(همون هیچی نگم بهتره)😐
وای...😂
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتوهشتم
_چه جالب! خودش به شما گفت!؟
+نه از نگاهش میفهمم.
(پناه بر خدا ... چقدر این خارجیا میفهمن!)
_عجب ... چون مثل شما مهربونه!
+متشکرم سفر خوبی داشته باشید.
_شما هم همینطور.
وقتی سگ و صابسگ داشتن میرفتن، با نهایت اعتماد به نفس و اطمینان با سگش خداحافظی کردم که صاحبش کلی از این کار کیف کرد.
تازه، بعد از پیاده شدنشون هم براش دست تکون دادم تا خوب به یادش بمونه که نه سگ ترس داره و نه من از سگ میترسم!
همیشه سگا رو از پشت شیشه دوست داشتم.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوشصتونهم
بحران هویت
من و امبروژا طی یه اقدام پر سابقه رفتیم مرکز شهر قدمزنی و کجا بهتر از فروشگاهی که میشه ساعتها توش موسیقی گوش کرد و کارتون و فیلم دید و کتاب خوند و یه سانتیم هم نپرداخت!
فُنک یه فروشگاهه که غیر از لوازم صوتی- تصویری و تجهیزات جانبی کتابفروشی و سیدیفروشی هم هست و همه این محصولات رو هم غالبأ به قیمت خون بابای هیئت موسس میفروشه.
تنها ویژگی فنک، که باعث میشه برای من دوست داشتنی باشه، اینه که میتونی هر سیدی رو که انتخاب میکنید با وارد کردن بارکدش گوش بدی، البته چند ثانیه اول هر ترک رو، و کتابا رو هم برداری و هر قدر میخوای بخونی و شماره صفحهش رو یادداشت کنی و فردا بری از ادامهاش بخونی!
و تازه برای نشون دادن کیفیت السیدیای فروشی فیلم و کارتون هم پخش میکنه که میشه دید.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوهفتادم
با هم رفتیم توی فروشگاه.
قصد داشتیم چند تا سیدی خوب گوش بدیم.
وسط سیدیا قدم میزدیم و به هم نشونشون میدادیم.
کنار ما دوتا پسر هدفونبهگوش داشتن یه سیدی انگلیسی گوش میکردن.
صدا رو تا حد غیر نرمالی بالا برده بودن و با آهنگ حرکات خارقالعادهای! انجام میدادن. داشتم فکر میکردم که اینا چی از این شعر میفهمن و اصلأ چقدر به آهنگ گوش میدن که امبروژا گفت: «به نظر تو اینا چی از این شعر میفهمن!؟»
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوهفتادویکم
_دِهه ... من همین الان داشتم به این موضوع فکر میکردم! ... به نظر من هیچی... فقط بر حسب تجربه میگم. اغلب افرادی که این شکلی به یه موسیقی خارجی گوش میدن چیزی از اون موسیقی نمیفهمن که هیچ تسلطی به اون زبان ندارن.
+دقیقا از نظر من خیلی مسخرهست.
مثلاً این پسره (اشاره کرد به یکی از اون دو تا پسر) داره فحش گوش میده و اینقدر هم خوشحاله! هرچند ثانیه خواننده یه فحش حسابی میده؛ اما ببین پسره با چه ذوقی داره سرش رو تکون میده ... حالا اگه یکی از همین کلمات رو یه نفر به فرانسه بهش بگه. حتم دارم... دعوا میشه ... خیلی مسخرهست!
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوهفتادودوم
چشم های باز 👀 پلک های بسته👤
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
یه خرده حرف زدیم و از خاطراتمون توی این زمینه واسه همدیگه تعریف کردیم و دور قفسهها چرخیدیم تا رسیدیم به بخش موسیقی بینالملل. چشمم دنبال اسم کشورای آشنا از این طبقه میرفت.
امبروژا سرش توی یه قفسه دیگه بود و بلندبلند حرف میزد:
«الان یه موسیقی قشنگ برات میذارم ... دوست داری چهجوری باشه!؟»
اسم خیلی کشورا بود. من دنبال اسم ایران میگشتم.
آثار جورواجور ملل مختلف کنار هم چیده شده بود.
به سرم زد، جهت آشنایی، یه موسیقی سنتی قشنگ برای امبروژا بذارم که گوش بده؛ از اونایی که اُورتور* خیلی قشنگی داره و آدم کیف میکنه گوش بده یا حداقل یکی از پیانوهای جواد معروفی رو.
اما هنوز نمیدونستم توی بخش مربوط به ایران چه سیدیایی وجود داره.
امبروژا بارکد یه سیدی رو برد زیر دستگاه و هدفون رو داد دستم.
+از این خوشت میآد!؟
یه موسیقی بدون کلام بود. بد نبود. گفتم: «بد نیست.»
و دوباره حواسم رفت دنبال پیدا کردن یه سیدی از ایران.
امبروژا گفت: «الان یکی دیگه پیدا میکنم.»
بالاخره اسم ایران رو پیدا کردم.
اصلاً قفسه نداشت!
واسه همین پیدا کردنش سخت بود.
آخه یدونه سیدی که دیگه قفسه نمیخواست!
حالا اون یدونه چیبود!؟
از این کارای بند تنبونی!
از اونا که یا باید لات باشی تا گوش بدی و اذیت نشی یا ناشنوا.
چقدر ناراحت شدم!
✍🏻ا.م
💣اُورتور: به بخش ابتدایی هر موسیقی، که معمولا به صورت ملودیک و بیکلام است و در هنگام شروع قطعههای موسیقی شنیده میشود اورتور گفته میشود.
اورتور معمولا فقط با نواختن ساز همراه است و به صورت بیکلام و بدون خواننده میباشد.
در موسیقی ایرانی، از اواخر دورهٔ قاجاریه، برای اولین بار توسط درویشخان، مقدمهای به نام پیش درآمدِ قبل از درآمد اجرا میشود.
واژهٔ معادل پیشنوا از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای اورتور پیشنهاد شده است.
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوهفتادوسوم
چشم های باز 👀 پلک های بسته👤
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
دلم میخواست آنقدر امکانات داشتم که یسری آثار حسابی رو وارد فرانسه کنم.
اگه از بخش دستگاههای آوازی نباشه، مطمئنم خیلیا بهش علاقمند میشن.
اجتماع فعلی موسیقی اجتماع سروصدا و بینظمی و صداهای بعضاً اذیتکن و آزاردهنده و بهشدت تکراریه و همه همچنان.، وسط این موسیقیا، دنبال یه آهنگ زیبا و جذاب میگردن؛ در حالی که تشنگی با غذا رفع نمیشه، هر قدر هم تنوع غذا بالا باشه.
یه روز، یکی از بچههای الجزایر ازم خواست یه آهنگ ایرانی بهش معرفی کنم.
کا «آفتاب مهربانی» محمد اصفهانی رو روی اینترنت براش گذاشتم.
با اینکه بهترین کار ایرانی هم نیست، همه اونقدر بهش توجه کردن که دستکم ده بار پشت سر هم تکرارش کردن و هر بار بهبه و چهچه میکردن!
امبروژا اومد جلو.
+تو چی پیدا کردی!؟🤔
_هنوز هیچی. تو چی؟ چیزی هست که بخوای بخری؟
+بخرم؟ نه اما یکی هست که میخوام یهکمیش رو بشنوم.
منتها نمیدونم کجاست. میآی بریم از متصدیش بپرسیم؟
_آره، بریم
یکی از متصدیای فروشگاه سر رسید.
امبروژا ازش درباره یکی از سیدیای موسیقی پرسید.
یه سیدی انگلیسی بود.
اما با اینکه ترجمه فرانسه عنوانش رو درست نمیدونست، اسم انگلیسیش رو نمیگفت.
چند تا جمله از خودش ساخت ... طرف ( آقای متصدی) یه دستش به کمرش بود و یه دستش زیر چونش.
سرش رو خم کرده بود و چشماش رو ریز کرده بود و در حالی که خندهش گرفته بود سعی میکرد از وسط ترجمههای امبروژا یه چیزایی دستگیرش بشه.
یه چند تا حدس هم زد که خب همش غلط بود!❌
امبروژا به من نگاه کرد و گفت: «تو هم یه چیزی بگو!»
_چیبگم!؟ من از کجا بدونم تو دنبال چی میگردی!؟
حداقل اسم اصلیش رو بگو، شاید من یه ترجمه بهتر واسهش پیدا کردم.
امبروژا، در حالی که سعی میکرد آقای متصدی نفهمه، ابروهاش رو انداخت بالا؛ که یعنی نه، حرفش رو هم نزن!
طرف، که متوجه لهجه غیر فرانسوی ما شد، ظاهراً سوال جدی براش پیش اومد.
گفت: «ببخشید ... شما چه ملیتی دارید؟» 🤔
روش به امبروژا بود.
یه نگاه به اون میکرد یه نگاه به من.
اما، وقتی سوالش تموم شد، روش به امبر بود.
پس اون باید جواب میداد.⁉️
امبروژا لباش رو به هم فشار داد و به من نگاه کرد.
اون آقا هم به من نگاه کرد.👀
یهو من شدم مسئول پاسخگویی به سوال! ‼️
گفتم: «من ایرانیام.» 🇮🇷
به طرف امبروژا نگاه کرد.🤔👀
امبر گفت: «من هم همینطور.»!😳
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh
#قسمتصدوهفتادوچهارم
چشم های باز 👀 پلک های بسته👤
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
چشمام گرد شد😳 و مثل یه مرغ، که سریع سرش و بر میگردونه و زل میزنه به یه جا، سرم رو چرخوندم و زل زدم به امبر.
متصدی با گردن کج یه چند ثانیه به من نگاه میکرد و یه چند ثانیه به امبر.
دلم براش میسوخت.
عقلش به هیچجا قد نمیداد.
حق هم داشت.
قیافه نیمه سرخ و بور امبر هیچ ربطی به قیافه شرقی من نداشت.
کامپیوتر هم اگه بود، هنگ میکرد!
لابد فکر میکرد داریم دستش میندازیم.
طرف سرش رو به نشونه تأیید تکون داد و اگرچه به نظر میرسید حرف امبر و باور نکرده گفت:
«آه .... پرس ... خیلی خوبه!»
بعد عذرخواهی کرد که سیدی مورد نظر امبر و نمیشناسه.
ما هم تشکر کردیم و خداحافظی.
دست امبر و گرفتم و از فروشگاه کشیدم بیرون.
_ببینم، تو ایرانی هستی!؟
+روم نشد بگم آمریکاییام. تو که میدونی؛ اینجا کسی از آمریکاییا خوشش نمیآد.
خیلی از سوالی که پرسیده بودم خجالت کشیدم.
تا ساعتها صحنه اون اتفاق از جلوی چشمام دور نمیشد.
ببین دنیا به کجا رسیده!
سالها پیش کی امروز رو پیشبینی میکرد؟
نمیدونم چرا ماجرای کاپیتلاسیون یادم اومد؛ روزگار برتری حقوق سگ آمریکایی بر شاه ایران.
یه آمریکایی باید خیلی آگاه باشه که حق رو بفهمه و از ناحق برائتجویی کنه؛ حتی اگه اون ناحق کشورش باشه.
والا اینجا پره از آمریکایی و خیلیاشون در نهایت بلاهت از رفتارشون نظر دیگران رو درباره خودشون تقویت میکنن؛ اینکه آمریکاییا مغرور و بیادب و بیفرهنگان و آدمای شریف توشون کم پیدا میشه.
✍🏻ا.م
#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشمهایباز_پلکهایبسته
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇
🆔 @basaerehoseiniyeh